خدا...
خدایا تا تو راهی نیست . کافیست ما انسان ها فکر و روح و جسممان را با تو همراه کنیم و روحمان را در فکر تو حل کنیم! کافیست قلبمان را با دودست کوچکمان به طرف تو دراز کنیم .
خدایا آسمان آبی را آفریدی تا وقتی بالا را می نگریم صفحه ی صاف آبی ، دلمان را هم آسمانی کند . ولی ... ولی چه کنیم ؟ چه کنیم که حتی آسمان آبی هم دل مارا آسمانی نکرد.
آب را آفریدی ... تا وقتی خودمان را در آن نگاه می کنیم ، دلمان مانند آب زلال شود! اما چه شد؟
دلمان با آب هم زلال نشد .
گل را آفریدی ... تا بادیدن زیبایی آن دلمان هم زیبا شود ... اما دلمان با گل هم زیبا نشد.
کبوتر را آفریدی که روح ما هم در آسمان مانند آن به پرواز در آید ... اما نشد .
که بالاخره کسی از آن پایین داد زد :« خدایــــــا!قلب من مال توست ولی نگاهی به من نمی اندازی! روحم مال توست ولی مارا نمی پذیری...» خدایا تا تو راهی نیست ، پس می توانم با تو حرف بزنم ، داد بزنم وجودم مال توست ... خدایا دوستت دارم!
خوب اینم یه جور گفتنه به خداست که دوستش داریم
منم با نظر خدا همین نزدیکی هاست موافقم.
بدرود
خدایا به این دختر احساساتی هر چه میخواد بده تا دست از سرت برداره آخه اون گناه داره حیوونکی!
دستاشو بگیر و گرنه این قدر شل و وله که نگو
سلام
با یک تست جالب تمرکز آپم.
یه سری بزنید
اگر همه عاشق ما باشند ، جایی از کار ایراد دارد . ما توانایی راضی کردن همه را نداریم .
( پائلو کوئیلو )