امام هادی علیه السلام با اینکه حدود بیست سال و چند ماه در کنار خلفای بنی العباس، متوکل و منتصر و معتز بودند ولی با علم و اخلاق و موعظه مردم توانستند جایگاهی در بین مردم آن منطقه و حتی اطرافیان خلفای عباسی به دست بیاورند که عده ای از والیان حکومت بنی العباس پیرو امام هادی علیه السلام شدند.به این نمونه تاریخی اشاره میکنیم.
متوکل امام هادی علیه السلام را خواستند و بساط شراب هم پهن بود و ظرفی از شراب ریخت و به دست امام هادی علیه
السلام داد و گفت بفرمایید، امام فرمودند «ما خامر لحمی و دمی قط» گفت آقا شعر
برای من بخوانید امام فرمودند «انی لقلیل الروایۀ للاشعار». متوکل گفت نمیشود آقا باید شعر را
بخوانی، جمیعت اصحاب و متوکل نشستهاند
امام هادی علیه السلام این قصیده را بیان کردند:
باتوا على
قُلَلِ الأجبال تحرسهم غُلْبُ الرجال
فما أغنتهمُ القُللُ
و استنزلوا
بعد عزّ عن معاقلهم فأودعوا حُفَراً،
يا بئس ما نزلوا
ناداهُم صارخ
من بعد ما قبروا أين الأسرة و التيجان
و الحلل؟
أين الوجوه
التي كانت منعمة من دونها تضرب الأستار
و الكِللُ
فأفصح القبر
عنهم حين ساء لهم تلك الوجوه عليها
الدود يقتتل
قد طالما أكلوا دهراً و
ما شربوا فأصبحوا بعد طول الأكل
قد أُكلوا
و طالما عمروا دوراً لتحصنهم ففارقوا الدور و الأهلين و انتقلوا
و طالما كنزوا الأموال و
ادخروا فخلفوها على الأعداء و ارتحلوا
أضحت مَنازِلُهم قفْراً
مُعَطلة و ساكنوها إلى الأجداث قد
رحلوا
سـل الـخـليفةَ إذ وافت
منيتهُ أين الحماة و أين الخيلُ و الخولُ
ايـن الرماة ُ أما تُحمى
بأسهمِهمْ لـمّـا أتـتك سهامُ الموتِ تنتقلُ
أين الكماةُ أما حاموا أما
اغتضبوا أين الجيوش التي تُحمى بهاالدولُ
هيهات ما نفعوا شيئاً و
ما دفعوا عـنك المنية إن وافى بها الأجلُ
فكيف يرجو دوامَ العيش متصلاً من
روحه بجبالِ الموتِ تتصلُ
نقل میکنند دیدند متوکل دارد
گریه میکند همه آنهایی که نشستهاند دارند گریه میکنند بساط شراب جمع شد و از
این نمونهها در زندگانی حضرت فراوان است که علم
و اخلاق و اتعاظ باعث شد که معسکر متوکل و منتصر و معتز را امام هادی علیه
السلام فتح کردند و سپس شهید شدند.
این جریان و قصیده در مروج الذهب 4/11 آمده
است.