مبارزه با شهوات قبل از عادت به آنها

مبارزه با شهوات در کلام امیر المومنین علی علیه السلام

امام علی علیه السلام :« غَالِبِ الشَّهْوَةَ قَبْلَ [قُوَّةِ] ضَرَاوَتِهَا فَإِنَّهَا إِنْ قَوِيَتْ مَلَكَتْكَ وَ اسْتَفَادَتْكَ وَ لَمْ تَقْدِرْ عَلَى مُقَاوَمَتِهَا» {۱}:

ترجمه: بر شهوت خود پیش از آنکه عادتش قدرت بگیرد چیره شو، چرا که اگر قدرت بگیرد بر تو مسلّط شده تو را به دنبال خود می‌کشد و نمی‌توانی در برابر آن ایستادگی کنی.

{۱}: مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج ۱۱ ص ۵۴۵ 

عید غدیر- عید ولایت

 

امروز روز عیـد خداونـد کبــریاست                             عید فرشتگــان خـدا عیـد انبیاست

عید محمّد عید علی عید فاطمه                             عید ائمه، عیـد امـم، عید اولیـاست

عید کمال نعمت و عیـد تمـام دین                            عید حسین عید شهیدان کربلاست

عید امـامت علـوی، عیـد یأس کفر                           عید هلاک شیطان، عید حیات ماست

ادامه نوشته

شهادت امام باقر علیه السلام

در میان قنـــــــــوت چشــــمانم

عکس یک قبـــــر خاکـــــی افتاده

سنگ غربت، شکسته بغضم را

دیده‌ام، صبــــــر خـــود ز کف داده

کاروان دل شکســـــته‌ی مــــن

رهسپار بقیــــــع ویــــــران است

زائــــــرم، زائـــــــر امامـــی که

از غمش سینه بیت الاحزان است

در حسرت وصال

روزی هزار بار دلت را شکسته ام
بی خود به انتظار وصالت نشسته ام


هر بار این تویی که رسیدی و در زدی
هر بار این منم که در خانه بسته ام


هر جمعه قول می دهم آدم شوم ولی
هم عهد خویش هم دلتان را شکسته ام

                                                   

به یاد کسی که همیشه به یاد ماست

در این دورانی که به فکر خیلی چیزها بیشتر از دردانه هستی  و یوسف زهراییم خوب است این دعا را زمزمه کنیم.

«اللهمَّ عرّفني حجّتك فإنّك إن لَمْ تُعرّفني حجّتك ضللت عن ديني».

«پروردگارا! حجّت خويش را به من بشناسان. زيرا اگر حجّتت را به من معرفى نكنى در دينم گمراه مى شوم». آرى! شناخت كافى و صحيح حجت خدا از امورى است كه مى تواند راه را براى ظهور آن بزرگوار هموار كرده و زمينه حكومت جهانى اسلام را به رهبرى يگانه منجى عالم، حضرت حجة بن الحسن العسكرى(عليه السلام) فراهم سازد، تا به واسطه هدايت و ارشاد آن حضرت بلاد خدا، آباد و بندگان خدا، احياگردند چنانكه در دعاى عهد مى خوانيم: «واعمر اللّهمَّ به بلادك وأحي به عبادك».

اميدواريم هر چه زودتر آن روز گار پر شكوه فرا رسد.

                                       

شهادت امام هادی علیه السلام

امام هادی علیه السلام با اینکه حدود بیست سال و چند ماه در کنار خلفای بنی العباس، متوکل و منتصر و  معتز بودند ولی با علم و اخلاق و موعظه مردم توانستند جایگاهی در بین مردم آن منطقه و حتی اطرافیان خلفای عباسی به دست بیاورند که عده ای از والیان حکومت بنی العباس پیرو امام هادی علیه السلام شدند.

به این نمونه تاریخی اشاره میکنیم.

متوکل امام هادی  علیه السلام را خواستند و بساط شراب هم پهن بود و ظرفی از شراب ریخت و به دست امام هادی علیه السلام داد و گفت بفرمایید، امام فرمودند «ما خامر لحمی و دمی قط» گفت آقا شعر برای من بخوانید امام فرمودند «انی لقلیل الروایۀ للاشعار». متوکل گفت نمی­شود آقا باید شعر را بخوانی، جمیعت اصحاب و متوکل نشسته­اند  

امام هادی علیه السلام این قصیده را بیان کردند:

باتوا على قُلَلِ الأجبال تحرسهم            غُلْبُ الرجال فما أغنتهمُ القُللُ‏

و استنزلوا بعد عزّ عن معاقلهم            فأودعوا حُفَراً، يا بئس ما نزلوا

ناداهُم صارخ من بعد ما قبروا            أين الأسرة و التيجان و الحلل؟

أين الوجوه التي كانت منعمة            من دونها تضرب الأستار و الكِللُ‏

فأفصح القبر عنهم حين ساء لهم            تلك الوجوه عليها الدود يقتتل‏

قد طالما أكلوا دهراً و ما شربوا            فأصبحوا بعد طول الأكل قد أُكلوا

و طالما عمروا دوراً لتحصنهم            ففارقوا الدور و الأهلين و انتقلوا

و طالما كنزوا الأموال و ادخروا            فخلفوها على الأعداء و ارتحلوا

أضحت مَنازِلُهم قفْراً مُعَطلة            و ساكنوها إلى الأجداث قد رحلوا

سـل الـخـليفةَ إذ وافت منيتهُ         أين الحماة و أين الخيلُ و الخولُ

ايـن الرماة ُ أما تُحمى بأسهمِهمْ      لـمّـا أتـتك سهامُ الموتِ تنتقلُ

أين الكماةُ أما حاموا أما اغتضبوا     أين الجيوش التي تُحمى بهاالدولُ

هيهات ما نفعوا شيئاً و ما دفعوا        عـنك المنية إن وافى بها الأجلُ

فكيف يرجو دوامَ العيش متصلاً        من روحه بجبالِ الموتِ تتصلُ

نقل می­کنند دیدند متوکل دارد گریه می­کند همه آنهایی که نشسته­اند دارند گریه می­کنند بساط شراب جمع شد و از این نمونه­ها در زندگانی حضرت فراوان است که علم و اخلاق و اتعاظ باعث شد که معسکر متوکل و منتصر و معتز را امام هادی علیه السلام فتح کردند و سپس شهید شدند.

این جریان و قصیده در مروج الذهب 4/11 آمده است.

شهادت صدیقه طاهره

زهرا گذشت و خاطره هایش، هنوز، هست

در مسجـــد مدینه صدایش، هنوز،هســـت

در   آستــــانه در  آن    روضه     بهشــــت

بانک  و  نوای  وا  ابتایش،  هنوز،   هست

                                   

شهادت صدیقه طاهره بر همه پیروان حضرتش  تسلیت باد

پیامی کوتاه - عوامل سقوط دولتها


الامام علي «ع»:
يستدلّ على إدبار الدّول بأربع: تضييع الأصول، و التمسّك بالفروع، و تقديم الأراذل، و تأخير الأفاضل).

امام علی علیه السلام عوامل سقوط دولتها را در چهار چیز می­دانند:

اول: کنار گذاردن اصول( مسائل اساسی و زیر بنائی)،

دوم: پرداختن به فروع( مسائل بی اهیمت و تشریفاتی)،

سوم: سپردن مسؤلیت به اراذل(فرومایگان)،

چهارم: کنار گذاشتن افاضل(دانشوران و اندیشمندان).

 منبع:الحياة با ترجمه احمد آرام ج‏1 ص : 551

پیمان با امام

حسین جان!

می­خواهم در پرتو نور تو حرکت کنم،

هم ُ اشک عرفات داشته باشم، هم در برابر طاغوت­ها سر خم نکنم،

با معرفت به زیارت تو آیم و در قیامت در کنار تو باشم،

و همچون تو حتی در برابر تیرهای دشمن دست از نماز بر ندارم.

آخرین سخنان امام

ايها الناس! اسمعوا قولى، و لا تعجلوا حتى اعظكم بما هو حق لكم على، و حتى اعتذر اليكم من مقدمى عليكم فان قبلتم عذرى و صدقتم قولى و أعطيتمونى النصف من أنفسكم كنتم بذلك أسعد و لم يكن لكم على سبيل و ان با تقبلوا منى العذر و لم تعطلوا النصف من أنفسكم فأجمعوا امركم و شركاء كم ثم لا يكن امركم عليكم غمه ثم اقضوا الى و لا تنظرون ان وليى الله الذى نزل الكتاب و هو يتولى الصالحين.

ايها الناس! حرف مرا بشنويد، و در جنگ و خونريزى عجله نكنيد تا من وظيفه خود را كه موعظه و نصيحت شما است انجام دهم، و تا علت آمدنم را به اين سرزمين توضيح دهم، اگر به سخنم گوش داديد و عذر مرا پذيرفتند و با من از در انصاف و عدل وارد شديد معلوم مى‏شود راه سعادت و خوشبختى را دريافته‏اید و دليلى براى جنگ با من نخواهيد داشت، لكن اگر عذرم را نپذيرفتيد و از در انصاف و داد و با من وارد نشديد آنگاه مى‏توانيد همه دست به دست هم بدهيد و بدون مهلت تصميم باطلتان را اجرا كنيد ولى در اينصورت ديگر امر بر شما مشتبه نمانده است، و پشتيبان من آن خدايى است كه قرآن را نازل كرده و يار و ياور نيكوكاران است.

ادامه نوشته

آخرین سخنان امام

ايها الناس! اسمعوا قولى، و لا تعجلوا حتى اعظكم بما هو حق لكم على، و حتى اعتذر اليكم من مقدمى عليكم فان قبلتم عذرى و صدقتم قولى و أعطيتمونى النصف من أنفسكم كنتم بذلك أسعد و لم يكن لكم على سبيل و ان با تقبلوا منى العذر و لم تعطلوا النصف من أنفسكم فأجمعوا امركم و شركاء كم ثم لا يكن امركم عليكم غمه ثم اقضوا الى و لا تنظرون ان وليى الله الذى نزل الكتاب و هو يتولى الصالحين.

ايها الناس! حرف مرا بشنويد، و در جنگ و خونريزى عجله نكنيد تا من وظيفه خود را كه موعظه و نصيحت شما است انجام دهم، و تا علت آمدنم را به اين سرزمين توضيح دهم، اگر به سخنم گوش داديد و عذر مرا پذيرفتند و با من از در انصاف و عدل وارد شديد معلوم مى‏شود راه سعادت و خوشبختى را دريافته‏اید و دليلى براى جنگ با من نخواهيد داشت، لكن اگر عذرم را نپذيرفتيد و از در انصاف و داد و با من وارد نشديد آنگاه مى‏توانيد همه دست به دست هم بدهيد و بدون مهلت تصميم باطلتان را اجرا كنيد ولى در اينصورت ديگر امر بر شما مشتبه نمانده است، و پشتيبان من آن خدايى است كه قرآن را نازل كرده و يار و ياور نيكوكاران است.

ادامه نوشته

سه جمله ارزشمند

روزى سفيان ثورى بر امام صادق عليه السلام وارد شد، امام به او فرمود:

 «من نمى‏خواهم شما را بيرون كنم ولى بهتر است شما از اينجا بيرون روى، زيرا مأموران دولت بدنبال شما هستند و آنان جاسوسانى نيز بر ما دارند»، سفيان عرض كرد: قربان شما شوم اكنون كه اينجا آمده‏ام حديثى براى من بيان كنيد تا دست خالى نروم. امام عليه السلام فرمود: «اى سفيان تو احاديث فراوانى را مى‏دانى و ارزش به بيشتر يادگرفتن نيست ولى من چيزهايى را بر تو مى‏گويم كه اگر به آنها عمل كنى تو را سود دهند:

اى سفيان هر گاه خداوند نعمتى را به تو داد و خواستى آن نعمت بيشتر شده و دائما باقى بماند، پس خداوند را بر آن نعمت فراوان شكر و سپاس بگزار، چون خداوند مى‏گويد: «اگر شكر گزاريد حتما بر شما بيشتر مى‏كنم».

اى سفيان هر گاه روزى تو كم گرديد زياد استغفار نما، چون خداوند متعال مى‏فرمايد: «از پروردگارتان طلب مغفرت كنيد كه او بخشنده است، ابر بارنده را بر شما مى‏فرستد و شما را در دنيا به مالها و فرزندان يارى كند، و در آخرت باغهايى به شما دهد و نيز جويهايى به شما مى‏دهد».

اى سفيان هر گاه رويدادى ناگوار يا سختى از سختى‏هاى دنيا از طرف پادشاه يا ديگرى بر تو وارد شده و خواستى خداوند آن را برطرف كند بگو: «لا حول و لا قوّة إلّا باللَّه» يعنى هيچ تغيير حالت و قدرتى جز از ناحيه خداوند نيست، زيرا اين ذكر كليد گشايش و گنجى از گنجهاى بهشت است.

سفيان ثورى پس از شنيدن اين حديث از منزل امام بيرون آمد در حالى كه ميگفت: سه جمله بود اما چه جملاتى!!!، و حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: «آنها را حفظ نما».

  منبع: الآداب الدينية للخزانة المعينية با ترجمه عابدى، ص: 361

 

شهادت رئیس مذهب

با عرض تسلیت شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام به پیشگاه امام زمان عج

یکی از عناوین مهم زندگانی امام صادق علیه السلام جایگاه علمی ایشان و روش علمی حضرت است. اگر هم از نظر محتوای علمی و هم از نظر روش علمی نسبت به زندگانی امام صادق بررسی شود ما به یک نتیجه میرسیم که تمام مذاهب اسلامی در بقائشان و بقای چیزی به نام اسلام مدیون امام صادق علیه اسلام هستند و میتوان این ادعا را به خاطر ظرفیت زمانی و وقایع اتفاق افتاده در زمان امام صادق علیه السلام مطرح کرد. 

ما بعد از نبی اسلام تا زمان امام صادق علیه السلام زمانی مثل زمان امام صادق علیه السلام و تأثیری مثل تأثیر امام صداق نداشته ایم و این ادعا اگر اثبات بشود جایگاه علمی امام صادق و حق ایشان بر تمامی مذاهب روشن میشود. از نظر وجود افکار مختلفی که در زمان امام صادق وجود داشته در هیچ زمانی این همه افکار غیر اسلامی از سوی زنادقه و ملاحده بر امت اسلامی تحمیل نشده است و روش امام صادق علیه السلام هم در جواب از این افکار نیز خیلی دارای اهمیت می باشد.   

                   امام صادق علیه السلام                 

شب قدر شب درخواست

درخواستهای شب قدر

عظمت شب قدر اقتضا می­کند که از خدا بهترین چیز را طلب کنیم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در جواب کسی که سؤال کرد: «ان انا ادرکت لیلۀ القدر فما اسأل ربی؟ آن حضرت فرمود: قال العافیۀ». 1

و از حضرت موسی نقل شده که به خدا عرضه داشت:

الهی ارید قربک. قال« قربی لمن یستغیظ لیلۀ القدر».

قال الهی ارید رحمتک . قال رحمتی لمن رحم المساکین لیلۀ القدر».

قال الهی ارید  الجواز علی الصراط. قال : « ذلک لمن تصدق بصدقۀ فی لیلۀ القدر».

قال الهی ارید اشجار الجنۀ و ثمارها. قال : « ذلک لمن سبح تسبیحۀ فی لیلۀ القدر».

قال الهی ارید النجاۀ من النار . قال « ذلک لمن استغفر لیلۀ القدر».

قال الهی ارید رضاک. قال« رضای لمن صلی رکعتین فی لیلۀ القدر». 2

حضرت موسی گفت: خدایا نزدیکی به تو را می­خواهم. خدا فرمود: نزدیکی به من برای کسی است که شب قدر را بیدار می­ماند.

حضرت موسی گفت: خدایا رحمت تو را می­خواهم. خدا فرمود: رحمت من، برای کسی است که در شب قدر بر بینوایان ترحم کند.

حضرت موسی گفت: خدایا عبور از صراط را می­خواهم. خدا فرمود: آن برای کسی است که در شب قدر صدقه­ای بدهد.

حضرت موسی گفت: خدایا درختان و میوه­های بهشتی می­خواهم. خدا فرمود: آن برای کسی است که در شب قدر تسبیح گوید.

حضرت موسی گفت: خدایا رهایی از آتش را می­خواهم. خدا فرمود: آن، برای کسی است که در شب قدر، آمرزش بخواهد و استغفار کند.

حضرت موسی گفت: خدایا خرسندی تو را می­خواهم. خدا فرمود: خرسندی من، برای کسی است که در شب قدر، دو رکعت نماز بگذارد.  

              

1-      مستدرک الوسائل، ج 7، ص 458.

2-      الاقبال، ج 1، ص 345، بحارالانوار، ج 98، ص 145، ح 3.

دادار دلها

این دیده نیست قابل دیدار روی تو                     چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را

تو در میان جمعی و من در تفـکرم                      کانـدر کجــا روم و پیـــدا کنـــم تو را

آقا جان! با شما پیمان می بندم که گناهان را ترک کنم و از هواهای نفسانی پیروی نکنم تا مبادا دل شما را برنجانم.

                        

 

                                                             

            


                                               

مولی الموحدین

با تبریک روز سیزده رجب ولادت امیر المؤمنین علی علیه السلام

فضائل امام علی علیه السلام بسیار زیاد است که هنوز که هنوز است کسی نتوانسته همه آنها را بیان کند.

                                              امام مظلومان

یکی از فضائل امام  علیه السلام توصیف ایشان توسط دشمنانشان است.

و لو از ادیان دیگری مثل مسیحیت و اهل سنت در مورد فضائل امام علی علیه السلام کسانی کتابهائی نوشته اند.

پدر لامنس مسیحی گفته است که اگر عکس معاویه می بود او را بر درب کلیسا می گذاشتم تا مردم بر او سجده کنند، چون اگر معاویه جلوی علی علیه السلام را نمی گرفت سایر ادیان نابود می شد.

این تعبیر به نوعی اعتراف به فضائل عظیم الشأن امام علی علیه السلام در پیاده کردن اسلام ناب است.

به بهانه ولادت دردانه آفرینش

دو نکته قابل توجه

نکته اول: فاطمه زهرا در بین بشر نظیر ندارند.

روایاتی داریم که

«سمیت فاطمة بتولا لانها بتلت عن النظیر»[۱]

یعنی حضرت چون نظیر و مانندی ندارند بتول نامیده شده اند.

نکته دوم: از یک سری روایات مسلم استفاده می شود که مقام حضرت از تمام انبیاء عظام جز پدرشان بالاتر است.

احادیثی داریم که مضمونشان این است که اگر حضرت امیر نبود، هیج کفوی برای زهرا نبود «من آدم و من دونه» از اطلاق این کلام استفاده می شود که حتی انبیا مقرب الهی هم کفو حضرت زهرا نیستند.

لذا شناخت شخصیتی که از نظر مرتبه از تمام انبیاء عظام بالاتر است کار مشکلی است اما تا آنجا که می توانیم باید در زندگی ایشان مطالعه کنیم و دقایق زندگی حضرت را به دیگران برسانیم.

                                            دردانه آفرینش

{۱}:مناقب / ابن شهرآشوب / ج3 / ص110

پیش داوری و عجله

کمتر انسانی در طول زندگیش دچار پیش داوری و یا عجله نشده است، بعضی وقتها این پیش داوری را ابراز کرده و بعدش شرمنده شده و بعضی وقتها هم از ابراز آن خودداری کرده و بعد خوشحال شده که خوب شد من این مورد را آشکار نکردم.

یک نمونه

زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و بر روی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.

مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می‌خواند. وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت. پیش خود فکر کرد : بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد.

ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمی‌داشت، آن مرد هم همین کار را می‌کرد. این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی‌خواست واکنشی نشان دهد. وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد : حالا ببینم این مرد بی‌ادب چکار خواهد کرد؟ مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش دیگرش را خورد. این دیگه خیلی پرروئی می‌خواست! زن جوان حسابی عصبانی شده بود.

در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتی داخل هواپیما روی صندلی‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکوئیتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!

خیلی شرمنده شد! از خودش بدش آمد … یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود. آن مرد بیسکوئیت‌هایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد! در صورتی که خودش آن موقع که فکر می‌کرد آن مرد دارد از بیسکوئیت‌هایش می‌خورد خیلی عصبانی شده بود و متاسفانه دیگر زمانی برای توضیح رفتارش و یا معذرت‌خواهی نبود.

                    

بهتر است همیشه به یاد داشته باشیم که چهار چیز است که هر گز نمی‌توان آن‌ها را دوباره بازگرداند :

اول، سنگ ……......... پس از رها کردن!

دوم، سخن …………... پس از گفتن!

سوم، موقعیت … ...........پس از پایان یافتن!

 و  چهارم ، زمان …….. پس از گذشتن!

صدیقه شهیده

پیغمبری که عمری، غمخوار امتش بود

روی کبود زهرا، اجر نبوتش بود؟!

السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده

                                            

 

                                                مظلومه             

عرفان نفس

شناخت نفس، کدام نفس؟

 چه قدر خودمان را شناختیم؟

با خودشناسی بسیاری از مشکلات زندگی انسان حل می شود. انسانها در وجدان ناخود آگاه خویش از خودشناسی کم و بیش بی بهره نیستند ولی اکثریت مردم در وجدان خودآگاه از آن غافل هستند. اگر هر انسانی در اندازه توانش به معرفت نفسش بپردازد کمتر دچار مشکل می شود و در نتیجه جامعه هم بیشتر رو به رشد و تعالی جلو می رود.

لذا برترین شناختها در کلام امیر المؤمنین شناخت نفس است: «افضل المعرفة معرفة الانسان نفسه»".

و همچنین می فرمایند که تعجب از کسی است که خود را نمی شناسد:« عجبت لمن یجهل نفسه" کیف یعرف ربه».

[شگفتا کسی که خود را نمی شناسد" چگونه پروردگار خویش را می شناسد؟". ۱

                                                   شناخت خود

۱. فهرست موضوعی غرر" ص ۳۸۷

بیدار شویم

در این زمانه به نوعی دچار سردگمی شده ایم و در جامعه بعضی از گناهان به صورت عادی درآمده است. گرچه که ذکر گناهان درست نیست ولی از باب تذکر خوب است به اطرافمان توجه کنیم که چگونه بعضی از گناهان عرفی شده است و مردم و جامعه اصلا به عنوان گناه به آن نگاه نمی کنند.

مثل نوع پوشش یک انسان مسلمان و مخصوصا یک خانم مسلمان و شیعه البته با اعتقاد به دین و احکام اسلامی دارای این پوششند و حتی نماز می خوانند و به زیارت هم می روند. ولی متأسفانه ظاهر اسلامی ندارند. با این همه مردم جامعه هم این را پذیرفته اند و به این نوع پوشش نامناسب به عنوان یک حرکت ناپسند و گناه نگاه نمی کنند.

                                      

            بد حجابی در جشن آب پاشی

                        

یا نوع درآمد مردم و زد و بندهای اداری و بانکی که واقعا مشکل است و کمتر موردی اتفاق می افتد که همه چیز سر جای خودش و با شایستگی باشد و مردم هم به نوعی گرفتارند و حتی گناه نمی دانند.

یا حرف و حدیثهایی که در غیاب دیگران مطرح می شود و بیشتر هم شایعه است ولی بر سر زبانها می افتد و از خودمان سؤال نمی کنیم آیا حقیقت است یا دورغ و شایعه؟ بعضی وقتها هم با آبروی دیگران بازی می کنیم.

امید است از این وضع رهایی پیدا کنیم و در راه سعادت و تکامل گام برداریم. 

رابطه فراوانی رزق و طغیان - قسمت دوم

[سنت الهى در روزى دادن به مردم]

 جمله" وَ لكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاءُ" بيان سنت الهى در روزى دادن بر طبق حال مردم است، مى‏فرمايد: صلاح حال مردم در اندازه ارزاقشان دخالت دارد، و اين با طغيانى كه‏ در بعضى ثروتمندان مشاهده مى‏كنيم و مى‏بينيم كه روز به روز ثروتمندتر مى‏شوند منافات ندارد، براى اينكه خداى تعالى غير از آن سنت، سنتى ديگر نيز دارد كه بر سنت قبلى حاكم است، و آن عبارت است از سنت آزمايش و امتحان و در اين باره فرموده:"انَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ"«جز اين نيست كه اموال و اولاد شما وسيله آزمايش شما است.»سوره تغابن، آيه 15، و همچنين سنت سومى دارد، كه آن سنت مكر و استدراج است، كه در آن باره مى‏فرمايد:" سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ"(به زودى آنها را به عذاب و هلاكت مى‏افكنيم از جايى كه درك آن را نمى‏كنند. روزى چند به آنها مهلت دهيم كه همانا مكر و عقاب ما متين است). سوره اعراف، آيه 182 و 183.

پس سنت اصلاح، يعنى اندازه‏گيرى رزق، سنتى است ابتدايى كه با آن، حال انسانها اصلاح مى‏شود، مگر آنكه خداوند بخواهد انسانى را در بوته امتحان قرار دهد كه در آن صورت ديگر به طور موقت از سنت قبليش چشم مى‏پوشد، و در اين باره مى‏فرمايد:" وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ" ( تا خدا آنچه در سينه‏ها پنهان داريد بيازمايد و آنچه در دلها نهان كرده‏ايد آشكار سازد). سوره آل عمران، آيه 154.

و يا به خاطر كفران نعمت و تغيير آن، سنت قبلى خود را كه دادن رزق به مقتضاى صلاح حال او بود تغيير دهد، كه در اين صورت سنت ديگرى به كار مى‏برد، و آن اين است كه آن قدر رزقش را وسعت مى‏دهد تا طغيان كند، و در اين باره فرموده:" إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ" (خدا سنت خود را در باره هيچ قومى تغيير نمى‏دهد مگر آنكه آن قوم روش خود را تغيير دهند.) سوره رعد، آيه 11.

 [شباهت رزق مادى با معارف حقه و شرايع آسمانى، از نظر نزول و قسمت‏]

و همانطور كه دادن مال و فرزندان و سائر نعمتهاى مادى و صورى رزق مقسوم است، و هر كسى از آن قسمتى دارد، همچنين معارف حقه و شرايع آسمانى كه منشا همه آنها وحى است نيز رزق مقسوم است. آن نيز از ناحيه خدا نازل مى‏شود، و خداوند به وسيله آن نيز مردم را امتحان مى‏كند، چون همه در عمل به آن معارف و بكار بستن آنها يكسان نيستند، هم چنان كه در بكار بستن نعمتهاى صورى يكسان نيستند.

 

ادامه نوشته

رابطه فراوانی رزق و طغیان - قسمت اول

آیه: {وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَ لكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبيرٌ بَصيرٌ} (شوری-27)

ترجمه: "اگر خدا روزى بندگانش را افزون كند در زمين فساد مى‏كنند ولى به اندازه‏اى كه بخواهد روزى مى‏فرستد. زيرا بر بندگان خود آگاه و بيناست". (27)

 كلمه" قدر" در مقابل كلمه" بسط" است. اولى به معناى تنگ گرفتن رزق و دومى به معناى وسعت دادن به آن است، و كلمه" قدر"- به فتح قاف و دال، و هم به سكون دال- به معناى كميت و حجم هر چيز است، كلمه" بغى" به معناى ظلم است. و كلمه" بعباده" از باب به كار بردن ظاهر در جاى ضمير است، چون مى‏توانست بفرمايد" انه بهم خبير بصير" به خاطر اينكه در اول آيه كلمه" عباده" ذكر شده بود. و نكته‏اى كه دوباره آن را ذكر كرد و به ضمير آن اكتفاء نفرمود، اين است كه خواست به بيان خبير و بصير بودنش به حال بندگان اشاره كند، و بفرمايد بدين جهت خبير و بصير به آنان است كه مخلوق او و هيئتشان قائم به او است، و ديگر معقول نيست كه محجوب از او بوده و برايش مجهول و ناشناخته باشند، و همچنين كلمه" لعباده" خالى از اين اشاره نيست كه چرا خداى تعالى رزق بندگان خود را مى‏دهد، چون بندگان اويند، و رزق بندگان به عهده مولايشان است.

                                         رزق و طغیان

و معناى آيه شريفه اين است كه: اگر خداى تعالى رزق همه بندگان خود را وسعت بدهد و همه سير شوند، شروع مى‏كنند به ظلم كردن در زمين، چون طبيعت مال اين است كه وقتى زياد شد طغيان و استكبار مى‏آورد، هم چنان كه در جاى ديگر فرموده:" إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏" «انسان وقتى بى‏نياز شود طغيان مى‏كند. سوره علق، آيه 7».

و به همين جهت خداى تعالى رزق را به اندازه نازل مى‏كند، و به هر كس به مقدارى معين روزى مى‏دهد، چون او به حال بندگان خود خبير و بصير است، مى‏داند كه هر يك از بندگانش استحقاق چه مقدار از رزق دارد، و چه مقدار از غنى و فقر مفيد به حال او است، همان را به او مى‏دهد. (۱)

(۱): منبع : ترجمه تفسیر المیزان ج۱۸ ص۸۱

آیا در خاک کربلا شفا هست؟

در کویت بودیم شبی رفتیم مجلسی که جمعی از آقایان اهل سنّت هم بودند. ما سه چهار نفر بودیم.

یکی از علمائشان تا دید حالا یک طلبه‌ی شیعه‌ای آمده با سه چهار نفر مجلس را به دست گرفت.

آقا گفت، گفت، گفت تا آخرش رساند به تربت امام حسین علیه السلام.

آقا می‌گویند این خاک کربلا شفاست، ‌چنین است، چنان است.

آقا گفت و گفت.

ادامه نوشته

علل شکست ملتها از زبان امام علی علیه السلام

خطبه ۲۵ نهج البلاغه

قال الامام علیه السلام: «مَا هِيَ إِلَّا الْكُوفَةُ أَقْبِضُهَا وَ أَبْسُطُهَا إِنْ لَمْ [يَكُنْ تَكُونِي إِلَّا أَنْتِ تَهُبُّ أَعَاصِيرُكِ فَقَبَّحَكِ اللَّهُ-
                        وَ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الشَّاعِرِ-
          لَعَمْرُ أَبِيكَ الْخَيْرِ يَا عَمْرُو إِنَّنِي             عَلَى وَضَرٍ مِنْ ذَا الْإِنَاءِ قَلِيلِ‏
 ثُمَّ قَالَ ع أُنْبِئْتُ بُسْراً قَدِ اطَّلَعَ الْيَمَنَ وَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَيُدَالُونَ مِنْكُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ وَ بِمَعْصِيَتِكُمْ إِمَامَكُمْ فِي الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِي الْبَاطِلِ وَ بِأَدَائِهِمُ الْأَمَانَةَ إِلَى صَاحِبِهِمْ وَ خِيَانَتِكُمْ وَ بِصَلَاحِهِمْ فِي بِلَادِهِمْ وَ فَسَادِكُمْ فَلَوِ ائْتَمَنْتُ أَحَدَكُمْ عَلَى قَعْبٍ لَخَشِيتُ أَنْ يَذْهَبَ بِعِلَاقَتِهِ
».

ترجمه خطبه ۲۵ نهج البلاغه

علل شكست ملّت‏ها (علل شكست كوفيان، و پيروزى شاميان)
اكنون جز شهر كوفه در دست من باقى نمانده است، كه آن را بگشايم يا ببندم اى كوفه اگر فقط تو براى من باشى، آنهم برابر اين همه مصيبت‏ها و طوفان‏ها چهره‏ات زشت باد!. آنگاه به گفته شاعر مثال آورد: (به جان پدرت سوگند اى عمرو كه سهم اندكى از ظرف و پيمانه داشتم). سپس ادامه داد:
به من خبر رسيده كه بسر بن ارطاة بر يمن تسلّط يافته، سوگند به خدا مى‏دانستم كه مردم‏ شام به زودى بر شما غلبه خواهند كرد.[۱] زيرا آنها در يارى كردن باطل خود، وحدت دارند، و شما در دفاع از حق متفرّقيد! شما امام خود را در حق نافرمانى كرده و آنها امام خود را در باطل فرمانبردارند!. آنها نسبت به رهبر خود امانت دار و شما خيانتكاريد، آنها در شهرهاى خود به اصلاح و آبادانى مشغولند و شما به فساد و خرابى، (آنقدر فرومايه‏ايد) اگر من كاسه چوبى آب را به يكى از شماها امانت دهم مى‏ترسم كه بند آن را بدزديد.

نهج البلاغة-ترجمه دشتى، ص: 73

[۱]- اشاره به آسیب شناسی اجتماعی

اسلام دین جامع در همه ابعاد

قِيلَ إِنَّ سَلْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ جَاءَ زَائِراً لِأَبِي الدَّرْدَاءِ فَرَأَى أُمَّ أَبِي الدَّرْدَاءِ مُبْتَذِلَةً فَقَالَ مَا شَأْنُكِ قَالَتْ إِنَّ أَخَاكَ لَيْسَ لَهُ حَاجَةٌ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا قَالَ فَلَمَّا جَاءَ أَبُو الدَّرْدَاءِ رَحَّبَ بِسَلْمَانَ وَ قَرَّبَ إِلَيْهِ طَعَاماً فَقَالَ لَهُ سَلْمَانُ اطْعَمْ فَقَالَ إِنِّي صَائِمٌ فَقَالَ أَقْسَمْتُ عَلَيْكَ إِلَّا مَا طَعِمْتَ فَقَالَ مَا أَنَا بِآكِلٍ حَتَّى تَأْكُلَ قَالَ وَ بَاتَ عِنْدَهُ فَلَمَّا جَاءَ اللَّيْلُ قَامَ أَبُو الدَّرْدَاءِ فَحَبَسَهُ سَلْمَانُ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا الدَّرْدَاءِ إِنَّ لِرَبِّكَ عَلَيْكَ حَقّاً وَ إِنَّ لِجَسَدِكَ عَلَيْكَ حَقّاً وَ لِأَهْلِكَ عَلَيْكَ حَقّاً فَصُمْ وَ أَفْطِرْ وَ صَلِّ وَ نَمْ وَ أَعْطِ كُلَّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ فَأَتَى أَبُو الدَّرْدَاءِ النَّبِيَّ ص فَأَخْبَرَهُ بِمَا قَالَ لَهُ سَلْمَانُ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ قَوْلِ سَلْمَان‏.

 مجموعة ورام(تنبيه الخواطر)، ج‏1، ص: 2

حضرت سلمان روزى به ديدن ابو درداء آمد، مادر ابو درداء را ديد سخت ژوليده است، فرمود: چه اتّفاقى افتاده؟

آن زن جواب داد: برادرت ابو درداء به هيچ چيز از امور دنيايى توجهى ندارد. ناقل‏ مى‏گويد: وقتى كه ابو درداء آمد به سلمان خوش آمد گفت و براى او غذايى حاضر كرد، سلمان رو به او كرد و گفت: خودت هم غذا ميل كن، او گفت: من روزه دارم، و تو را قسم مى‏دهم كه بايد غذا بخورى. سلمان گفت: تا تو غذا نخورى من نمى‏خورم، سلمان آن شب را پيش وى ماند، وقتى كه شب هنگام فرا رسيد، ابو درداء براى انجام نافله برخاست، سلمان او را نگهداشت و فرمود: اى ابو درداء پروردگارت به تو حقى دارد، جسمت بر تو حقّى دارد، خانواده به تو حقى دارند، بنا بر اين روزه بگير و افطار كن، نماز بخوان، بخواب، و حق هر كسى را به خودش بده. ابو درداء خدمت پيامبر (ص) آمد، آنچه سلمان گفته بود به عرض پيامبر رساند، پيامبر (ص) نيز سخن سلمان را مورد تأييد قرار داد.

 مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام، ص: 20

فرازی از دعای صحیفه سجادیه

(و كان من دعائه عليه السلام في الرضا إذا نظر إلى أصحاب الدنيا:)

"اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَفْتِنِّي بِمَا أَعْطَيْتَهُمْ، وَ لَا تَفْتِنْهُمْ بِمَا مَنَعْتَنِي فَأَحْسُدَ خَلْقَكَ، وَ أَغْمَطَ حُكْمَكَ." (۱)

ترجمه:

2  [-بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و مرا بر اثر آنچه (دارائى كه) بايشان (ثروتمندان) داده‏اى پريشان مگردان كه بر آفريدگانت رشگ برده و قضا و قدر تو را خوار شمارم، و آنان را بر اثر آنچه (كالاى دنيا كه) از من باز داشته‏اى گرفتار مكن (باينكه كبر و سرفرازى نموده مرا پست بينند و از اين راه گناهكار شوند)-] (۲)

(البته قابل استفاده بیشتر در موارد مختلف است).

                      ph[j o,hsjk

(۱)- صحیفه سجادیه - ۱۵۸ - دعای ۳۵ - فراز دوم

(۲) - ترجمه و شرح صحیفه سجادیه فیض الاسلام.

اخلاص

قبولى همه اعمال كليدش اخلاص است. خدا عمل هر كس را قبول كند اگر چه حدش كم باشد مخلص است؛ و آنكس كه عملش زياد باشد و خدا قبول نكند مخلص نيست.
مخلص با مجاهدات روح خود را از رذائل ذوب مى كند و خون خود را در نيت و عمل بذل مى كند تا حق تعالى از او بپذيرد.
مراحل نيت و علم و عمل به تزكيه و تصفيه وابستگى دارد، اگر مخلص ‍مراعات باطن را نمود به توحيد رسيده است. كمترين حد
اخلاص آن است که عبد آنچه در توان دارد بذل كند، و براى كارش اجر و ارزشى نبيند.

منبع: تذکره الحقائق صفحه ۷۳

ادامه نوشته

ماه رحمت

سلام

از اینکه یک مدتی نبودم از همه دوستان عذر خواهم و چون امکانات کمتر است نمی رسم به دوستان عزیز سر بزنم و به اظهاراتشان جواب بدهم.

پیشاپیش حلول ماه مبارک رمضان را به همه دوستان تبریک عرض می کنم امیدوارم همه بتوانیم از برکات این ماه استفاده کنیم ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید.

دلدل سوار - ولادت علی علیه السلام

گوهری شد از درون کعبه بیرون از صدف

                                                     کرد بیت الله را با آن شرف بیت الشرف

گوهری سنگین بها، رخشان شد از بیت الحرام

                                                            کز ثریا تا ثری را کرد کمتر از خزف

ز اشتیاقش یوسف صدیق در زندان غم

                                                   در فراقش پیر کنعان، نغمه ساز وا اسف

هر دو گیتی را به شادی کرد فردوس برین

                                              نغمه روح الامین با یک جهان شوق و شعف

گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار         

                                                       لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار    

                                                                                                          دلدل سوار