بهمن سال گذشته برای چند روزی با این صفحه و شما مهربانان خداحافظی کردم.به سفری رفتم با امید به اینکه با انرژی مضاعف بر می گردم.برگشتم ... اما با بمباران حوادث و اتفاقاتی که فرصت نفس تازه کردن هم نمی دادند.سال سختی را پشت سر گذاشتیم ولی به هر شکل گذشت.
صفات اخلاقی ناپسند فراوانی دارم ولی بی ادب بودن جز آن ها نیست.(لااقل تصور من اینست).محبت دوستانی که بی پاسخ ماند، قرارهایی که لغو شد را به حساب سهل انگاری من نگذارید.نه فرصتی بود و نه توان و حوصله ای. و دلیلی نمی دیدم با ذکر مصیبت خاطر دوستان را آزرده کنم.
امروز که دیدم هنوز دوستانی هستند که با تمام بی مهری های من، یادی از این صفحه می کنند، واجب دیدم که بنویسم: من دوست نیمه راه نیستم.باید قبل از رفتن خداحافظی می کردم، باید تشکر میکردم بابت ساعاتی که برایم ساختید، باید عذرخواهی می کردم که نمی توانم باشم، باید به کامنت ها و دل نگرانی هایتان پاسخ می دادم، ولی کوتاهی مرا به حساب گرفتاری بی حد و حسابم بگذارید.
و حال آمدم که بگویم، روزها و ساعاتی که با تک تک شما سپری کردم، مطالبی که از شما آموختم، تغییراتی که در کنار شما در من بوجود آمد، همه و همه را قدردان هستم.
آمدم که بگویم هر چند برایم عزیز هستید و دل تنگتان می شوم، اما" تو را می سپارم به رویای فردا"
آمدم که بگویم، صبح بخیر دیگر به روز نخواهد شد.من را بیش از این شرمنده ی کامنت ها و مهرتان نکنید.
برايت روياهايي آرزو ميکنم تمام نشدني
و آرزوهايي پرشور
که از ميانشان چندتايي برآورده شود
برايت آرزو ميکنم که دوست داشته باشي
آنچه را که بايد دوست بداري
...
آنچه را که بايد فراموش کني
برايت شوق آرزو ميکنم . آرامش آرزو ميکنم
برايت آرزو ميکنم که با آواز پرندگان بيدار شوي
و با خنده ي کودکان
برايت آرزو ميکنم دوام بياوري
در رکود، بي تفاوتي و ناپاکي روزگار
بخصوص برايت آرزو ميکنم که خودت باشي(ژاک برل)