tavalode dobare

yadame vaghti in veblago sakhtam dovom dabirestan bodam fekramo aghayedam 16 sale bod man alan 22salame sal 3vom daneshgah man avaz shodam delam bara on zaman tang shode shayad dalil sar zadanam b inja hamin bashe ghablan vaghean khoshbakht bodam ama alan nemidonam ghablan tanha dokhtar to ooj khoshbakhti bodam ama alan chanta veblog dg ba in esm didam in veblog dobare rah miyofte ama ba ye nevisande jadidio motafavet va harfaye jadid b yade ghadim esmesho negah midaram doroste b alanam nemikhore ama yad avar rozaye khobe

pish b soye shoro dobare

تاوان

يك بار خواب ديدن تو...

 به تمام عمر مي‌ارزد پس نگو...

نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست...

 قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است،ولي دل دريايست...

 تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد، باشد... .

هیچی و همه چی!!!!!!!!!!!

                    

             

بعدا نوشت:ی خونه تکونی توی لینکها می خوام بکنم هر کی دوست داره منو با عنوان وبم بلینکه اسم وبشو هم بگه تا بلینکمش

پيرداني نوس

مردم هرگز خوشبختي خود را نمي شناسند، اما  خوشبختي ديگران  هميشه ديدگان شان مجسم است .

         "همان طور ک خدایی در آسمان خود دارند اما در آسمان دیگری جست و جو می کنن"

 

I asked god to give me happiness
God said : I give you blessings happiness is up to you



گفتم مرا خوشبخت کن
خدا فرمود : نعمت از من، خوشبخت شدن از تو



سلام سلام سلام من اومدم بعد از غیبت کبری

دم همه ی برو بچ باحال ک در نبودم بازم بهم سر می زدن گرم شاید بازم دیر ب دیر بیام اما میامیه نفر ک نمی شناسم اینو برام آف گذاشته جالب بود منم گذاشتمش اینجا

  اين شعر کانديداي شعر برگزيده سال 2005 شده توسط يک بچه آفريقايي نوشته شده و استدلال شگفت انگيزي داره.                                                                                                     

//////// وقتي به دنيا ميام، سياهم، وقتي بزرگ ميشم، سياهم وقتي ميرم زير آفتاب، سياهم، وقتي مي ترسم، سياهم وقتي مريض ميشم، سياهم، وقتي مي ميرم، هنوزم سياهم و تو، آدم سفيد وقتي به دنيا مياي، صورتي اي، وقتي بزرگ ميشي، سفيدي وقتي ميري زير آفتاب، قرمزي، وقتي سردت ميشه، آبي اي وقتي مي ترسي، زردي، وقتي مريض ميشي، سبزي و وقتي مي ميري، خاکستري اي و تو به من ميگي رنگين پوست؟؟؟////////

 

چند قانون عجیب و غریب

سنگاپور:
- فروش آدامس غیر قانونی است.
- کشیدن سیگار در تمام مکان های عمومی غیر قانونی است.
- اگر شما به آشغال پاشی برای سه بار مقصر شناخته شوید، بایستی خیابان ها را در روز یکشنبه با یک پیشبند با عنوان: “من آشغال پاش هستم”، پاک کنید.

کانادا:
- ۳۵ درصد از محتوای ایستگاه های رادیویی باید “محتوایی کانادایی” داشته باشند.
- شهروندان نبایستی در عموم، بانداژشان را بردارند.
- چرخیدن به راست در هنگام چراغ قرمز در هر زمانی غیر قانونی ست.
- تولید کننده های مارگارین نمی توانند مارگارین شان را به رنگ زرد تولید کنند.

دانمارک:
- تلاش برای فرار از زندان، غیر قانونی نیست.
- گزارش نکردن مرگ یک فرد، مجازات ۳٫۵ دلاری دارد.

فرانسه:
- بین ساعت های ۸ صبح تا ۸ شب، بایستی ۷۰ درصد موزیک رادیوها، متعلق به هنرمندان فرانسوی باشد.
- گرفتن عکس از افسران پلیس یا وسایل نقلیه پلیس غیر قانونی است. حتی اگر آنها در پس زمینه ی تصویرتان باشند.
- زیرسیگاری، یک اسلحه ی مرگبار فرض می شود.

کامبوج:
- تفنگ آبی نباید در جشن های سال نو استفاده شوند.

آلمان:
- هر محل کاری بایستی دیدی، هر چند کوچک، به آسمان داشته باشد.

استرالیا:
- کودکان نمی توانند سیگار بخرند اما می توانند آن را مصرف کنند.
- پیاده روی در سمت راست پیاده رو غیر قانونی است.
- تنها متخصصان برق دارای مجوز می توانند یک چراغ برق را تعویض کنند.

 

پ.ن: اینو یه دوست گفت،گل گفته باید با طلا نوشتش ب خودش هم گفتم

من نه عاشق هستم...ونه محتاج نگاهی که بلغزد برمن

من خودم هستم و تنهایی و یک حس غریب

که به صد عشق و هوس می ارزد

 

   آرزوی بزرگ آهو خانم

روزی یک پری سراغ آهویی رفت و گفت:
آهو جون! دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟

آهو گفت:
یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.

پری آرزوی آهو رو برآورده کرد و آهو با یک الاغ ازدواج کرد. شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق سراغ سلطان جنگل رفتند.

سلطان پرسید:
علت طلاق؟

آهو گفت:
توافق اخلاقی نداریم، این خیلی خره.

سلطان پرسید:
دیگه چی؟

آهو گفت:
شوخی سرش نمیشه، تا براش عشوه میام جفتک می‌اندازه.

سلطان پرسید:
دیگه چی؟

آهو گفت:
آبروم پیش همه رفته، همه میگن شوهرم حماله.

سلطان پرسید:
دیگه چی؟

آهو گفت:
مشکل مسکن دارم، خونه‌ام عین طویله است.

سلطان پرسید:
دیگه؟

آهو گفت:
اعصابم را خورد کرده، هر چی ازش می‌پرسم، مثل خر بهم نگاه می‌کنه.

سلطان پرسید:
دیگه چی؟

آهو گفت:
تا بهش یه چیزی میگم صداش رو بلند می‌کنه و عرعر می‌کنه.

سلطان پرسید:
دیگه چی؟

آهو گفت:
از من خوشش نمیاد، همه‌اش میگه لاغر مردنی، تو مثل مانکن‌ها می‌مونی.

سلطان رو به الاغ کرد و گفت:
آیا همسرت راست میگه؟

الاغ گفت:
آره.

سلطان گفت:
چرا این کارها رو می‌کنی؟

الاغ گفت:
واسه اینکه من خرم.

سلطان فکری کرد و گفت:
خب خره دیگه، چکارش میشه کرد؟!

روزهای بی ریاضی یاد باد

باز هم خواب ریاضی دیده ام

خواب خط های موازی دیده ام



خواب دیدم می خوانم اِیگرگ زِگوند

خنجر دیفرانسیل هم گشته کُند



از سر هر جایگشتی می پرم

دامن هر اتحادی می دِ رَم



دست وپای بازه ها رابسته ام

از کمند منحنی ها رسته ام



شیب هر خط را به تندی می دوم

گوش هر ایگرگ وشی را می جوم



گاه در زندان قدر مطلقم

گه اسیر زلف حد و مشتقم



گاه خط ها را موازی می کنم

با توانها نقطه بازی می کنم



لشکری تمرین دارم بی شمار

تیغی از فرمول دارم در کنار



ناگهان دیدم توابع مرده اند

پاره خط ها نقطه ها پژمرده اند



در ریاضی بحث انتگرال نیست

صحبت از تبدیل ورادیکال نیست



کاروان جذر ها کوچیده است

استخوان کسر ها پوسیده است



از لُگ وبسط و نِپر آثار نیست

ردپایی از خط و بردار نیست



هیچ کس را زین مصیبت غم نبود

صفر صفرُم هم دگر میهم نبود



آری آری خواب افسون می کند

عقده را از سینه بیرون می کند



مردم از این ایکس وایگرگ داد داد

روز های بی ریاضی یاد باد


[تصویر: donkey-love.jpg]
  

خری آمد بسوی مادر خویش بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش

برو امشب برایم خواستگاری اگر تو بچه ات را دوست داری

خر مادر بگفتا ای
پسرجان تو را من دوست دارم بهتر از جان

ز بین این همه خرهای خوشگل یکی را کن نشان چون نیست مشکل

خرک از شادمانی جفتکی زد کمی عرعر نمود و پشتکی زد

بگفت م
ادر به قربان نگاهت به قربان دو چشمان سیاهت

خر همسایه را
عاشق شدم من به زیبایی نباشد مثل او زن

بگفت مادر برو پالان به تن کن برو اکنون بزرگان را خبر کن

به آداب و رسومات زمانه شدند داخل به رسم عاقلانه

دو تا پالان خریدند پای عقدش یه افسار طلا با پول نقدش

خریداری نمودند یک طویله همان طوری که رسم است در قبیله

خر عاقد کتاب خود گشاییید وصال عقد ایشان را نمایید

د
وشیزه خر خانم آیا رضایی؟ به عقد این خر خوشتیپ درایی؟

یکی از حاضرین گفتا به خنده ع
روس خانم به گل چیدن برفته

برای بار سوم خر بپرسید که خر
خانم سرش یکباره جنبید

خران عرعر کنان شادی نمودند به یونجه کام خود شیرین نمودند

به امید خوشی و شادمانی برای این دو خر در زندگانی

سلام سلام سلام

ماه مبارک رمضان رو ب همتون تبریک می گم بخاطر نظرات خوشکلتون هم مرسی

 

سرمشق های آب بابا ٬ یادمان رفت

رســم نوشتــن با قلـــم یادمان رفت

شــعـــر خدای مهــــربان را حفظ کردیم

اما خدای مهــــربان یادمان رفت . . .

ماه رمضان ماه یادآوری خدای مهربانه

 

هفت شهر عشق...

 شهر اول : نگاه و دلربایی..

شهر دوم : دیدار و آشنایی..

 شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی..

 شهر چهارم : بهانه،فکر جدایی..

. شهر پنجم : بی وفایی..

شهر ششم : دوری و بی اعتنایی..

شهر هفتم : اشک، آه و تنهایی.. 

با خیال تو

منو در گیر خودت کن

تا جهانم زیرو شم

تا سکوت هر شب من

با هجومت روبرو شه

بی هوا بدون مقصد

سمت طوفان تو می رم

منو درگیر خودت کن

بلکه آرامش بگیرم

با خیال تو هنوزم

مثل هر روز و همیشه

هر شب حافظه ی من

پر تصویر تو میشه

با من غریبگی نکن

با من ک در گیر توام

چشماتو از بر ندار

من مات تصویر توام

با من غریبگی نکن

با من ک درگیر توام

چشماتو از من بر ندار

من مات تصویر توام

من مات تصویر توام

تو همین جایی همیشه

با تو شب شکل یه رویاست

آخرین نقطه ی دنیا

تو جهان من همین جاست

تو همین جایی هر روز

من ب تنهایی دچارم

منو نزدیک خودم کن

تا تورو یادم بیارم

با خیال تو هنوزم

 مثل هر روز و همیشه

هر شب حافظه ی من

پر تصویر تو میشه

با من غریبگی نکن

با من ک در گیر توام

چشماتو از بر ندار

من مات تصویر توام

با من غریبگی نکن

با من ک درگیر توام

چشماتو از من بر ندار

من مات تصویر توام

من مات تصویر توام

 

سلام

مرسی از نظراتون جدی جدی زیاد شدن میام ب همه جواب می دم

راستی دوستای گلم لطف کنید نظر خصوصی ندید

 

نامم را پدرم انتخاب کرد!

 نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم!

 دیگر بس است!

 راهم را خودم انتخاب خواهم کرد...

فهمیدن و نفهمیدن

تو هرچه می خواهی باش ، اما ... آدم باش !!!

چقدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدن ها است كه به این مردم،

 آسایش و خوشبختی بخشیده است !!!

مگر نمی دانی بزرگ ترین دشمن آدمی فهم اوست؟

 پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.

امروز گرسنگی فكر ، از گرسنگی نان فاجعه انگیزتر است .

برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن !

 

                                    

گل اورکیده

شاخه ای تکیده گل ارکیده

با چشمای خسته لب های بسته

غم توی چشماش آروم نشسته

شکوفه ی شادیش از هم گسسته

واااااااااااااای

آشنای درده خورشیده سرده

تو قلب سردش غم لونه کرده

مهتاب عمرش در پشت پرده

هر ماه سالش پاییزه سرده آه

دستای ظریفش تو دست مادر

پیکر نحیفش چون گل پرپر

از محنت و درد آروم نداره

سایه ی سیاهی رو بخت شومش

اورکیده تنهاست زیر هجومش

طوفان درد پایون نداره ه ه

لالالالالای لالالالا

لالالالالای لالالالا

لالالالا لالالالاااااا

دست منو تومی تونه با هم

قصری بسازه با رنگ شبنم

شکوفه ای که غمگین و سرده

گل اورکیده است نمیره کم کم

بیا نذاریم گل اورکیده گلی ک چهرش

پاک و سپیده ک توی پاییز

 شاخه ای بیده

بهار ندیده نمی ره کم کم

دستای ظریفش تو دست مادر

پیکر نحیفش چون گل پر پر

از محنت و درد آروم نداره

سایه ی سیاهی رو بخت شومش

اورکیده تنهاست زیر هجومش

طوفان درد پایون نداره ه ه

لالالالالای لالالالالای

لالالالالای لالالالالای

لالالالالای لالالالالای

...

 

 

حرف من

سلام من اومدم با کلی تغییر از این ب بعد هفته ای یه بار آپ می کنم دیگه دیر دیر ب نظراتون جواب

 می دم  (قبلا هم دیر می رسیدم)دیر میام ولی حتما یه روزی میام جواب می دم.

آخ امروز جمعه آخر هفته است برای من هفته ی خوبی نبود هر چند گذشت اما هفته ای ب یاد ماندنی

بودهر کدوم از پستام برای خودش یه مخاطب داره بعضی وقتام نداره خلاصه صاحبش خودش می فهمه

نظر یادتون نره چون کم میام نمی تونم ب همتون خبر بدم ب بزرگی خودتون ببخشید من آخر هفته ها

آپ می کنم خودتون منت بذارید تشریف بیارید نظر هم خیلی بدین

قربون همتون تا هفته آینده

همیشه خواستن توانستن نیست...

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست ، بلکه خواستن و نتوانستن است...

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست ، بلکه نتوان گفتن است ...

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست ،بلکه بودن در نهایت نبودن است ...

آری عمیق ترین درد زندگی اینست که ببینی ، بخواهی ، اما نتوانی...

 

      

فاصله ها

اگه فاصله افتاده اگه من با خودم سردم

توکاری با دلم کردی ک فکرشم نمی کردم

چه آسون دل بریدی از دلی ک پای تو گیره

ک از این بدترم باشی واسه تو نفسش می ره

نمی ترسم اگه گاهی دعامون بی اثر میشه

همیشه لحظه آخر خدا نزدیک تر می شه

تو رو دست خودش دادم ک از حالم خبر داره

ک حتی از تو چشماشو یه لحظه بر نمی داره

تو امید منی اما داری از دست من میری

با دستای خودت داری همه هستیمو می گیری

دعا کردم تورو بازم با چشمی ک نخوابیده

مگه میزاره دلتنگی مگه گریه امون می ده

مریضم کرده تنهایی ببین حالم پریشونه

من اونقدر اشک می ریزم ک برگردی ب این خونه

حسابش رفته از دستم شبایی رو ک بیدارم

شاید از گریه خوابم برد درا رو، درارو

باز می زارم نمی ترسم اگه گاهی....

nightmelody-com-0012.jpg

 

تنهایی

 ب شانه هایم تا غبار تنهاییم را بتکانی.

 

ب چه دل خوش کرده ای؟

 

ب تکاندادان برف از شانه های آدم برفی!!!!!!!!!!!!!!

                                             

 

مي ترسم از نبودنت...

و از بودنت بيشتر!!!

نداشتن تو ويرانم ميكند...

و داشتنت متوقفم!!!

وقتي نيستي كسي را نمي خواهم.

و وقتي هستي" تو را" می خواهم.

رنگهايم بي تو سياه است ،و در كنارت خاكستري ام

خداحافظي ات به جنونم مي كشاند...

و سلامت به پريشانيم!؟!

بي تو دلتنگم و با تو بي قرار....

بي تو خسته ام و با تو در فرار...

در خيال من بمان

از كنار من برو

من خو گرفته ام به نبودنت.....

 

خسته

از آدما خسته شدم

از تنهایی خسته شدم

از اطرافیانم خسته شدم

از دختر بودن خسته شدم

از دنیای خودم خسته شدم

از بدبختی خودم خسته شدم

از خوشبخت بودن خسته شدم

از  زندگی تکراری خسته شدم

از صبر و تحمل کردن خسته شدم

از پنهون کردن مشکلاتم خسته شدم

از دعوا و داد وبیداد کردن خسته شدم

از دعا کردن و اجابتشو ندیدن خسته شدم

از کسایی ک می گن دوستم دارن خسته شدم

از سر گرم کردن خودم با موبایل و نت خسته شدم

از تابستونی ک درس و کلاسو همراش داره خسته شدم

از روزایی ک حسرت روزای قبلش رو ب دنبال داره خسته شدم

خسته شدم ب خدا خسته شدم

عصبانی بودم یه چیزی گفتم زیادم خسته نیستم زیاد تحویل نگیرین

دوست داشتن از دید دکتر شریعتی

دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال

دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت

دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق

دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است ، که از جنس این عالم نیست

دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر

دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار

دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد

                              

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

 

معلم گفت{الف}گفتم او

معلم گفت{ب}گفتم با او

معلم گفت{پ}گفتم پیش او

معلم گفت{ج}خواستم بگویم جدایی گفت نگو

                                     

معلم از بچه ها پرسید: در آینده میخواهید چه کاره شوید؟

 احمد: من میخوام ناخدا بشم.

 رامین: من میخوام دکتر بشم.thank_you.gif

 سارا: من میخوام یه مادر خوب بشم.

 رضا: من میخوام به سارا کمک کنم

 

                          

 

            http://sheklak4web.blogfa.com/     بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com  عشق يعني قطره قطره آب شدن... در وفــور اشـک يـار گـــريان شـــدن

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.comعشق يعني بر دلي چيره شدن... دست از جان شستن و مـجنون شـــدن

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.comعشق يعني در حضور باران طوفان شدن... در کنار قاصدک رقصيدن و پرپر شدن

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com عشق يعني در عميق قلب يار ساکن شدن... بر دامان وي افتادن و بي جان شدن

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.comعشق يعني در پي باد رفتن و راهي شدن... از فراز کوه ها بگذشتن و پيدا شدن

1104420fyxfu135r4.gif

وز تولد حضرت علي تنها روز پدر نيست ...


روز بزرگداشت مقام مردانگي و انسانيته ...


و اون گنجي يه که هر کسي نمي تونه داراي اون باشه ...


روز موجودي با محبت به نام پدر ..


پدر عزيزم روزت مبارک

                                                

                            2.gif


یه داستان جالب

 

روزی خانم آقای هوشیار ب او نامه ای داد و از او خواست که نامه را ب اداره ی پست ببرد و اصرار زیاد داشت ک فراموش نکند آقای هوشیارهم قبول کرد و از خانه خارج شد .

ب هنگام پیاده شدن از اتوبوس  راننده اتوبوس بردن نامه ب اداره پست را ب او یاداوری کرد آقای هوشیارهم که فراموش کرده بود از او تشکر کرد و متعجب ب سمت اداره پست بازگشت.

در راه اداره پست باز چند نفری بردن نامه را ب او متذکر شدند و آقای هوشیار هم متعجب از آنان تشکر کرد هنگامی ک جلوی اداره پست از تاکسی پیاده شد راننده تاکسی با خنده گفت می خواهی نامه ی همسرت را پست کنی آقای هوشیار هم با تعجب گفت بله و متحیر ب اداره پست رفت و نامه را پست کرد .

هنگام خروج از اداره پست خانمی با عصبانیت گفت نامه را پست کردی وآقای هوشیار جواب داد بله و خانم ب صورت خشنی گفت پس بابا این کاغذ پشت کتت را بیرون بیاور در کاغذ نوشته بود:

 

"شهروندان محترم لطفا ب همسر من پست نامه را یادآوری کنید"

                                         

 دید مجنون دختری مست و ملنگ


 

دید مجنون دختری مست و ملنگ

در خیابان با جوانانی مشنگ



خوب دقت کرد در سیمای او

دید آن دختر بُود لیلای او



با دلی پردرد گفتا این چنین

حرف ها دارم بیا (پیشم بشین)



سلام ادامه شو داخل ادامه مطلب گذاشتم من زبانکده با نمره ۸۰ پاس شدم فکرشو هم نمی کردم

 

ادامه نوشته

غم

حالمان بد نیست غم کم می خوریم

کم که نه هر روز کم کم می خوریم

در میان خلق سر در گم گشته ایم

عاقبت آلوده مردم گشته ایم

آب می خواهم سرابم می دهند

عشق می خواهم عذابم می دهند

بعد از این با بی کسی خو می کنم

آنچه در دل داشتم رو می کنم

نیستم از مردم قبله پرست

قبله پرستم بت پرستم بت پرست