ادامه داستان (اين است راه حق (قسمت آخر))

( بالاخره شيعه يا سني ؟ )


و همگي را اسير كردند و سپس خالد جنايت كار، همه آنان را كشت .

پس از اين كار نيز خالد بر همسر مالك طمع كرد و با او كه زني زيباروي بود در همان شبي كه شوهرش را كشت زنا كرد و سرهاي مالك و مردان قوم او را در پايه ديگ ها قرار داد و غذاي زناي خود را پخت و با سربازانش خوردند !

پس از بازگشت خالد به مدينه ،عمر خواست خالد را به دليل كشتن مسلمانا قصاص كند و به جهت زناي او با همسر مالك بر او حد جاري كند ؛ ليكن همين ابابكر مومن شما به شدت از اين كار جلوگيري كرد و با اين كار خون مسلمانان را هدر داد و يكي از حدود الهي را تعطيل كرد !

شاه رو به وزير كرده و گفت : آيا چيزهايي كه علوي در مورد خالد و ابابكر فرمود درست است ؟!

ادامه دارد



جهت دريافت داستان كامل در قسمت نظرات درخواست و ايميل خودتان را بنويسيد.

با ارزشترين مطالب وبلاگ پرواز :

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خواندني ترين داستان وبلاگ پرواز

داستاني بر اساس واقعيت و آشكار كننده بسياري از حقايق:

داستان (اين است راه حق يا كنگره عالمان بغداد)


احاديثي حيرت انگيز از معصومين (ع) در باره انقلاب اسلامي ايران:

انقلاب اسلامي ايران زمينه ساز ظهور در كلام معصومين عليهم السلام

ادامه نوشته

بهشت بي نشان


داستان خاطره علامه جعفری از زیباترین زن دنیا

داستان خاطره علامه جعفری از زیباترین زن دنیا


از علامه جعفری می پرسند چی شد که به این کمالات رسیدی ؟!
ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میکنند و اظهار میکنند که هر چه دارند از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیبشان شده :

متن كامل داستان را در ادامه مطلب بخوانيد
ادامه نوشته

شيرين سخني هاي امام سجاد (ع)

اجرای جالب داستان فرعون در قرآن و پروفسور موریس بوکای‎‎(حتماً بخوانید)‎‎!!......

ادامه نوشته

ای مردم، من فاطمه ام و پدرم محمد (ص) (قابل توجه جويندگان حقيقت)

 ای مردم، من فاطمه ام و پدرم محمد (ص)

فاطمه

آن هنگام که نور وجود پیامبر اکرم (ص) به خاموشی گرایید و حضرت برای همیشه در جوار حق به آرامش رسید، فاطمه زهرا (س) با تمام وجود تنهایی را حس کرد. با اینکه همسرش علی (ع) و فرزندانش امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در کنارش بودند، جای خالی وجود دلگرم کننده ی پدر را پر نمی کردند.

پیامبر (ص) تا وقتی زنده بود مرتباً به مسلمانان تاکید می کرد که بعد از من به قرآن و عترت چنگ زنید و حضرت علی (ع) را برادر و جانشین خود معرفی می کرد، اما حوادث بعد از رحلت پیامبر به گونه ای دیگر رقم خورد. از طرفی حضرت علی (ع) و یاران صدیق پیامبر (ص) به کار کفن و دفن پیکر پاک پیامبر مشغول بودند و از طرف دیگر ابوبکر و عمر و عده ی دیگری از مسلمانان در سقیفه گرد آمدند و به بهانه ی جلوگیری از آشوب و جنجال و بدون توجه به واقعه ی غدیرخم و سایر وقایعی که در آن پیامبر از جانشینی حضرت علی (ع) سخن رانده بود، ابوبکر را به جانشینی پیامبر و فرماندهی امت اسلام برگزیدند و سپس به مردم اعلام کردند که با ابوبکر دست بیعت بدهند (سبحانی، ص 508). ابوبکر نتوانست از خاندان پیامبر (ص)، یعنی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)، بیعت بگیرد. ابوبکر در ربیع الاول سال یازدهم هجری، با نقشه ی عمر، به خلافت رسید (حکیم، ص 148، 152).

پیامبر (ص) تا وقتی زنده بود مرتباً به مسلمانان تاکید می کرد که بعد از من به قرآن و عترت چنگ زنید و حضرت علی (ع) را برادر و جانشین خود معرفی می کرد

ابوبکر بعد از نشستن بر مسند خلافت احدی از خاندان بنی هاشم را در امر حکومت دخالت نداد. حدود ده روز پس از ماجرای سقیفه نیز کسی را فرستاد تا فدک را از وکیل قانونی فاطمه ی زهرا(س) بگیرد. فدک روستایی بود در نزدیکی خیبر که، بعد از جنگ خیبر، اهالی آن پیش قدم شدند و نیمی از درآمد سالیانه و بخشی از املاک خود را به پیامبر (ص) بخشیدند. پیامبر (ص) در زمان حیاتش فدک را به دختر خود، فاطمه (س)، بخشید (آیتی، ص 506؛ سبحانی، ص 273)، اما ابوبکر به این بهانه که فدک جزو اموال مسلمین روایت شده که امام علی (ع) پیش ابوبکر آمد و گفت: «ابوبکر چرا فاطمه را از ارث پدرش محروم کردی؟ فدک در زمان حیات پدر بزرگوارش به مالکیت زهرا در آمده بود».

ابوبکر در پاسخ گفت که این غنیمت متعلق به مسلمانان است و فاطمه هیچ مدرکی دال بر تملک فدک ندارد. حتی با اینکه ام ایمن، دایه ی پیامبر، بر به ارث رسیدن فدک به فاطمه (س) گواهی داد ابوبکر و عمر آن را نپذیرفتند و فدک را از زهرای اطهر (س) گرفتند (حکیم، ص 174- 175؛ سبحانی، ص 275). حضرت زهرا (س) وقتی شنید ابوبکر او را از فدک محروم کرده است رهسپار مسجد مدینه شد و خطابه ای آتشین ایراد فرمود (حکیم، ص 178).

اما 
دخترم فاطمه

چکیده ی خطبه ی فاطمه زهرا (س) چنین است:

خدا را برای نعمت ها و توفیقاتش شکر و سپاس گفته، او را به سبب مواهبی که به ما ارزانی داشته و نعمت های گسترده ای که به ما عنایت و احسان نموده می ستایم. گواهی می دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست. خدایی که چشم ها از دیدنش ناتوان بیان اوصافش با زبان محال است. خدایی که بندگان را با قدرت و اراده ی خویش آفرید و مردم را به اطاعت خود دعوت نمود و برای این کار مزد و پاداش تعیین کرد و بر معصیت و نافرمانی کیفر قرار داد. گواهی می دهم پدرم، محمد (ص)، بنده و فرستاده ی خداست. خداوند پیامبر (ص) را برگزید تا فرمانش را تکمیل و حکمش را اجرا کند. خداوند با نور محمد (ص)، پدر بزرگوارم، تاریکی های جهل و نادانی را روشن نمود و ابرهای تیره و تار را از برابر دیدگان مردم برطرف ساخت و آنگاه که پدرم مأموریت خود را انجام داد، خداوند وی را با نهایت محبت و به اختیار خود وی به پیشگاه خود خواند. درود و سلام و رحمت و برکات خدا بر پدرم باد. آنچه که حضرت رسول (ص) پس از خود به جا گذاشته کتاب ناطق خداو قرآن صادق است که از طریق آن می توان به دلایل روشن الهی رسید. ای مردم، ایمان داشته باشید که خداوند ایمان و نماز، زکات، روزه، حج، عدالت، امامت، جهاد، صبر و شکیبایی، امر به معروف، نیکی به پدر و مادر، صله ی ارحام، قصاص، وفا به نذر، جلوگیری از کم فروشی، نهی از شراب خواری، پرهیز از تهمت، ترک دزدی، تحریم شرک را بر شما واجب گرداند تا در راه عبودیت و بندگی خدا قدم بردارید و مسلمان از دنیا بروید.

ای مردم، من فاطمه ام و پدرم محمد (ص) است. او پدر من بود نه پدر شما، برادر پسرعموی من بود نه برادر مردان شما. او در طی سال های بسیار با خرافات و بت پرستی در سرزمین حجاز جنگید و تمام رنج ها و دشواری ها را در راه خدا تحمل کرد و آنگاه که خداوند امر کرد سرای پیامبران خویش ر اعلیحضرت  برای رسول خدا (ص) برگزیند، ناگهان آثار نفاق و دورویی میانتان پدیدار شد و گمراهان جنجال و هیاهو کردند. شیطان شما را فریب داد و آن هنگام که هنوز پیکر پاک پیامبر خدا (ص) به خاک سپرده نشده بود، شتابزده شتر خلافت را در اختیار گرفتید و آتش فتنه ها را دامن زدید. ندای شیطان گمراه گر را قبول کردید و برای منزوی ساختن خاندان رسول خدا (ص) و فرزندان او هر کاری کردید.

حضرت فاطمه زهرا (سلام 
الله علیها)

شما اکنون مدعی هستید که ما از پیامبر (ص) چیزی به ارث نمی بریم. ای فرزند ابوقحافه (ابوبکر) آیا در قرآن آیه ای است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارثی نبرم؟ اگر چنین است دیدار من و تو در قیامت، که در آن روز بهترین داور خداوند است و شاهد آن حضرت رسول (ص). ای یاوران اسلام، چرا حق مرا و فرزندان مرا نادیده می گیرید؟ شگفتا ای مردم! آیا رواست که ارث من، فاطمه بنت محمد(ص)، پایمال شود و شما دم برنیاورید؟! به هوش باشید! شما را می بینم که به سمت رفاه و آسایش رفته اید. کسی را که برای سرپرستی و اداره ی امور مسلمانان از همه شایسته تر بود از صحنه دور کردید و خود در گوشه ی خلوت به تن پروری و آسایش رو آوردید.

اکنون این مرکب خلافت و آن هم فدک، همه از آن شما! آن را بگیرید و رها مسازید، اما پشت این مرکب زخم و کف پایش شکافته است و با آن نمی توانید خود را به سر منزل مقصود برسانید. من دخت پیامبری ام که شما را از عذاب سخت الهی بیم داد. اکنون هر چه از دستتان برمی آید انجام دهید. ما نیز به وظیفه ی الهی خود عمل خواهیم کرد. شما منتظر باشید و ما نیز در انتظار خواهیم بود (حکیم، ص 179،181،183،185- 197).

بعد از این خطبه ی آتشین، مجلس آشفته شد و صدای ناله و فریاد مردم از هر سوی مسجد پیامبر برخاست. ابوبکر و عمر در صدد فریب دادن مسلمانان و آرام کردن دخت رسول خدا (ص) برآمدند و با نیرنگ عمر مردم متفرق شدند. حضرت فاطمه (س)، پس از به پایان رساندن سخنانش، بر سر قبر مطهر رسول خدا (ص) رفت و آن قدر گریست که لباسش از اشک دیدگان تر شد. بعد از مدتی، حضرت فاطمه (س) اعلام کرد که رابطه اش را با خلیفه قطع می کند و گفت: «تا زنده ام کلمه ای با تو (ابوبکر) سخن نخواهم گفت» همو، ص 208). این حرکت دخت رسول اکرم (ص) بر خلیفه ی مسلمین بسیار گران آمد؛ زیرا از اعتبار وی در نزد مردم می کاست. مبارزه ی سیاسی حضرت فاطمه (س) برای گرفتن اموال خود از ابوبکر مقدمه ای بود برای اعتراض او به مسئله ی اصلی، یعنی خلافت، تا مردم بدانند لحظه ای که از علی (ع) روگردان شده، به ابوبکر روی آوردند دچار لغزش و خطا شده اند و با قرآن به مخالفت برخاستند (همو، ص 198- 199).

 

منبع : فرهنگ و تمدن اسلام و ایران - دکتر علی اکبر ولایتی



شهيده ولايت

کاش من شیعه رافضی بودم!

کاش من رافضی بودم!

شیعه

برادران اهل سنت، دوستان على و آل على را رافضى مى‏خوانند. اكنون ببینیم ‏معناى رافضى چیست.

خدمت امام صادق‏علیه السلام چنین گزارش دادند كه امروز نزد ابى لیلى، قاضى‏ كوفه، عمار دهنى براى شهادت حاضر شد، ولى قاضى شهادتش را نپذیرفت و گفت: ما تو را مى‏شناسیم، تو رافضى هستى. عمار از این سخن پریشان شد و لرزه بر اندامش ‏افتاد و اشكش جارى گردید و از جاى برخاست.

قاضى كه چنین حالى را در او دید گفت: تو مرد دانشمندى هستى، اگر بدت ‏مى‏آید كه به تو رافضى گفته شود، از رفض اظهار تنفر كن تا از برادران ما بشوى.

عمار گفت: تاثر من از این نیست، بلكه گریه من براى خودم و براى تو است. اما گریه ام برای خود از آن روست که تو براى من، مقامى عالى قائل شدى كه من شایسته آن مقام‏ نیستم؛ تو مرا رافضى خواندى، در صورتى كه سرور من امام صادق ‏علیه السلام چنین فرموده:

«نخستین كسانى كه رافضى خوانده شدند، ساحران فرعون بودند. آن‏ها تا دیدند عصاى موسى اژدها گردید، به موسى ایمان آوردند و فرمان فرعون را زیر پا نهادند و براى هر گونه شكنجه‏اى آماده شدند. فرعون آن‏ها را رافضى نامید، چون دین فرعون‏ را رفض كردند. رافضى كسى است كه از آن چه خدا از آن بیزار است؛ دورى كند و هر چه را كه خداى بدان امر كرده اطاعت كند.»

كجا در این زمان چنین كسى پیدا مى‏شود؟ من از آن بر خویش مى‏گریم كه خدا از قلب من آگاه شود كه من از این نام خوشم آمد، آن گاه مرا مورد عتاب قرار دهد و بگوید: عمار آیا كسى بودى كه باطل‏ها را لگد زدى و طاعت‏ها را انجام دادى؟

سپس از درجات من بكاهد، اگر بر من آسان بگیرد و یا سزاوار كیفر باشم، اگر بر من جدّ بگیرد، مگر آن كه سروران من به داد من برسند.

چرا بر تو مى‏گریم؟ چون كه گناهى بزرگ مرتكب شدى و مرا به دروغ لقبى ‏دادى. من از عذاب خداى بر تو مى‏ترسم، زیرا شریف‏ترین نام‏ها را به من دادى، ولى ‏به صورت پست‏ترین نامش در آوردى. پیكرت چگونه مى‏تواند، عذاب این كلمه ات‏ را تحمل كند؟

هنگامى كه امام ششم از گفته‏هاى عمار و دلیرى و فداكارى او آگاه شد، فرمود: «اگر عمار گناهانى از آسمان و زمین بزرگ‏تر داشت، بر اثر این حق گویى، ‏گناهانش پاك شد و حسناتش نزد پروردگار در افزایش خواهد بود».1

 

دروغ، نوشته آیت الله سید رضا صدر، با اندکی تصرف

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان، شکوری


1- بحارالانوار،ج 65، ص 156.

پرواز از نوع دوم

باز هم از همان تصاوير زيبا و با همان سوال قبلي كه هنوز كسي پاسخي نداده

براي ديدن بقيه عكسها به ادامه مطلب برويد

لطفا نظر فراموش نشه



ادامه نوشته

پرواز از نوع دوم

براي ديدن بقيه عكسها به ادامه مطلب برويد

لطفا نظر فراموش نشه

ادامه نوشته

خواص سوره هاي قرآن  


[تصویر: Qhoran2.jpg]

   برطرف شدن تمام مشكلات و سختي هاي مادي و معنوي و بي نياز شدن از تمام نيازهاي دنيوي و اخروي را در خواص سوره هاي قرآن در ادامه مطلب جويا شويد.

1) فاتحه:
2) آل عمران:
3) نساء :
4) مائده :
5) انعام :
6) اعراف :
7) انفال :
    .
    .
    .

ادامه نوشته