تفاوت های فرهنگی باخت در ایران و اروپا
مربی تیم بازنده شطرنج در اروپا:
امروز روز ما نبود و زیاد هم خوب بازی نکردیم.
مربی تیم بازنده شطرنج در ایران:
کورنومنت که افتضاح بود. هوا هم آلوده بود و اسب و فیل ما رو از نفس انداخت. زمین بازی هم به درد گوسفند چرانی میخورد.
مربی تیم بازنده والیبال در اروپا:
امروز تمرکز خوبی روی بازی نداشتیم و تیم رقیب بهتر از فرصتها استفاده کرد.
مربی تیم بازنده والیبال در ایران:
تور که سوراخ بود! توپ که باد نداشت و مربع بود و من نمیدانم فدراسیون خجالت نمیکشد از این وضع توپ. داور اول هم بی شعور بود. من واقعا متاسفم برای این ورزش.
مربی تیم بازنده منچ و مارپله در اروپا:
مقصر شکست امروز من بودم و دیگر هیچ. به تیم برنده هم تبریک میگم.
مربی تیم بازنده منچ و مارپله در ایران:
تاس که اصلا نمیچرخید. مارها هم که برای آنها خوش رقصی می کردند و فقط به ما نیش میزدند. داوری هم که فاجعه! تماشاگر هم دائم توی صورت ما لیزر انداخت…واقعا یه مشت بووووووق دارند این ورزش را اداره میکنند! خاک بر سر ما که آمدیم توی این ورزش. و خاک بر سر تیم مقابل که با این دودرهبازیها تیم ما را برد و خاک بر سر تماشاگری که اینطوری به بچههای ما فحش داد و خاک…
مربی تیم بازنده واترپلو در اروپا:
بچه های ما امروز خسته بودند و نشد تاکتیکها به درستی اجرا بشه.
مربی تیم بازنده واترپلو در ایران:
آبش که خیس بود. زمین که موج داشت. تیر دروازه ها هم به اراده تیم مقابل تکون میخورد. بازیکنان حریف هم توی آب هر کاری خواستند کردند، آب رو اصلا نمیشد بو کرد! توپ هم که لیز بود. من نمیدونم واسه چی اصلا ما مسابقه برگزار میکنیم.
مربی تیم بازنده فوتبال در اروپا:
تیم مقابل امروز خیلی بهتر از روزهای قبل بازی کرد و متاسفانه خط دفاع ما نتونست اونطور که باید ظاهر بشه.
مربی تیم بازنده فوتبال در ایران:
یعنی من …(از انتشار باقی کلمات معذوریم!)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
معدلم شد : 70/19 , رتبه ی اول کلاس !!!!!
سلام
ولادت حضرت محمد مبارک
فکر میکنم امروز فقط روز گفتن این جمله است که یک سال به انتظارش نشستیم
عید شما هم مبارک !!!
افرین
اگه دوباره واسه این افرین گفتم ایراد نمیگیری
مهسا امروز داشتم فیلم های مدرسه سرود ملی و تئاتر بچه هارو میدیدم نمیدونی چه قدر دلم هوای اونجا رو کرده هوای معلم ها و مدرسه و خود خود کراچی کاش فقط یه بار یه بار دیگه برگردیم چه قدر صادقانه باهم دوست بودیم چه قدر زلال موفقیت هم دیگه رو میخواستیم و چه قدر قدرتمندانه پشت هم بودیم اما حالا ......نه من اون خاطره سابقم نه تو اون مهسای سابق مثل اینکه ماهم باتغییر زمان تغییر کردیم یه روز به یه بنده خدایی گفتم گذشت زمان تاوان میخواد تاوانش فراموش شدنه کاش میشد مثل عقربه های ساعت که وقتی خواب میمونه درستش کنیم ولی نمیشه
تبریک میگم شاگرد اول کلاس
اگه خدا بخواد منم شاید بین همه ی تجربی های دوم شاگرد اول بشم
true story.
100 آفرینننننننننننننننننن