پافشاری و استقامت میخ ،
سزَد ار عبرت بشر گردد
برسرش هر چه بیشتر کوبی
پافشاریش بیشتر گردد
صبر و شکیبائی و استقامت بردباری از شیوه مردان بزرگ و کامیاب جهان است. صبر شکیبائی که یک فضیلت عالی انسانی است گاهی با یک رذیله اخلاقی به نام سستی و تنبلی و دست روی دست گذاردن و تن به تقدیر و قضا دادن و زیر بار هر گونه تعدی و ستم رفتن اشتباه میشود. در صورتی که شکیبائی بردباری و استقامت و پشتکار، ضامن سعادت و کامیابی است، و بیحالی و بیعاری و سستی و تنبلی موجب تیره روزی و بدفرجامی. اکنون ما این دو حالت متضاد را با نقل مثالهای گوناگون از هم جدا میسازیم:
1- باغبانی میخواهد در داخل باغ چمن و گلستانی داشته باشد که بوی گلها شامه واردین را معطر کند و الوان مختلف گلها چشمها را خیره سازد و به محیط باغ صفای مخصوصی بخشد. باغبانی که چنین آرزوئی را در سر میپروراند باید در طریق آرزوی خود تن به کار داده، سوز گرما و سرما را بر خود هموار سازد. با نیش خار همدم گردد و وقت و بیوقت به باغ سرکشی کند. ما این گونه تحمل رنج را برای هدف عالی صبر و شکیبائی مینامیم.
3- بازرگانی که در طلب سود و بالا بردن سطح ثروت خویش است باید رنج سفر دریائی و زمینی و هوائی را تحمل کند. دانشجوئی که میخواهد بهترین نمره را بیاورد و سیاستمداری که میخواهد قلوب ملت را متوجه خویش سازد، باید با استقامت زائدالوصفی مقدمات کار و عقیده خود را انجام دهد. اینجاست که حافظ شیرازی میگوید:
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند
بر اثر صبر نوبت ظفر آید
ممکن است تصور شود که این عامل پیروزی به نام استقامت پشکار باید در دومین رمز موفقیت که به نام کار و کوشش گذشت ادغام گردد. در صورتی که چنین نیست. چه بسا افرادی در آغاز کار روح کار و کوشش دارند ولی موقعی که به شدائد و سختیها بر میخورند فوق العاده ناتوان میشوند. لذا باید بردباری را پشتوانه کار و کوشش شمرد و انگیزه ای برای ادامه کار دانست.
موفقیتها یکنواخت نیست، دیر و زود دارد، هرگز نبایست انتظار داشت در همه کارها یکنواخت و یکزمان موفق گردیم. وضع کارها با هم فرق دارد، چه بسا کارهای آسانی در شرائط پیچیده ای قرار میگیرند. وانگهی استعداد و شایستگی یکسان باشند، ولی هوش و درک آنها از نظر درجه و شدت و ضعف با هم فرق داشته باشد. چه بسا ممکن است یک نفر کاری را در ظرف یک سال بیاموزد و مشکلات آن را در همان مدت برطرف سازد.این دلیل آن نیست که همه بایست آن را در همان مدت بیاموزند.
می گویند: جرج استفن، مهندسی که معروف به “پدر راه آهنها” گردید، در کسب دانش بکندی پیش میرفت ولی اولین لکوموتیو جهان به دست او ساخته شد و نخستین قطار مسافربری را او در سال 1825 میلادی به راه انداخت.
دانشمندان میگویند دو نوع نبوغ وجود دارد: نبوغ دیررس و نبوغ زودرس. و صفحات زندگانی نوابغ جهان گواه قطعی بر این تقسیم است.
ما نیز میگوئیم کامیابی دو جور است: کامیابی نزدیک، و کامیابی دور. به علت دیر شدن کامیابی نباید دست از کار کشید و موفقیت را محال و ممتنع دانست.
ابوجعرانه، دانشمند و عالم بزرگ اسلامی، به ثبات و استقامت معروف است. وی که درس استقامت را از یک حشره به نام جعرانه فرا گرفته است میگوید:
در مسجد جامع دمشق کنار ستون صافی نشسته بودم که دیدم این حشره قصد دارد روی آن سنگ صاف بالا برود و بالای ستون کنار چراغی بنشیند. من از اول شب تا نزدیکیهای صبح در کنار آن ستون نشسته بودم و در بالا رفتن این جانور دقت میکردم. دیدم 700 بار از روی زمین تا میانه ستون بالا رفت و در اثنا شکست خورده، به روی زمین افتاد؛ زیرا آن ستون صاف بود و پای او را روی آن قرار نمیگرفت و در وسط میلغزید.
از تصمیم و اراده آهنین این حشره فوق العاده در تعجب فرو ماندم. برخاستم وضو ساختم و نماز خواندم. بعد نگاهی به آن حشره کردم و دیدم بر اثر استقامت شاهد مقصود را در آغوش کشیده و کنار آن چراغ نشسته است.
پافشاری و استقامت میخ
سزد ار عبرت بشر گردد
بر سرش هر چه بیشتر کوبی
پافشاریش بیشتر گردد
دموستن از سخنوران بزرگ آمریکاست. او در فن خطابه پی در پی با شکست روبرو میشد و زبانش میگرفت. و برای تکمیل فن خطابه، در زیر زمین، به تمرین میپرداخت.
گاهی با تراشیدن نصف سر و صورت، قیافه خنده آوری پیدا میکرد، و بدین وسیله مجبور میشد، ماهها در خانه بماند، و مشغول تمرین خطابه گردد.
سرگذشت سکاکی دانشمند قرن هفتم هجری بسیار جالب است. وی در سی سالگی تحصیل را آغاز نمود. با اینکه آموزگار او از موفقیت وی مأیوس بود، او با شور و پشتکار عجیبی مشغول تحصیل شد.
آموزگار برای درک هوش و زمینه فهم وی مسأله ساده ای را طرح کرد و آن یک مسأله از فقه شافعی بود که پوست سگ با دباغی پاک میشود. و استاد آن را چنین مطرح ساخت: “پوست سگ با دباغی پاک میشود.” سکاکی آن را زیاد تکرار کرد و با شور و شوق آماده درس پس دادن بود.
فردای آن روز معلم در میان انبوهی از شاگردان از سکاکی پرسید که مسئله دیروز چه بود؟ سکاکی ناگهان گفت: “سگ گفت پوست استاد با دباغی پاک میشود.” در این لحظه شلیک خنده شاگردان و معلم بلند شد. ولی روح آن نوآموز سالمند به اندازهای توانا بود که از این عدم موفقیت در امتحان شکست نخورد و ده سال تمام در این راه گام زد. ولی به علت بالا بودن سن، تحصیل او رضایتبخش نبود.
روزی برای حفظ درس به صحرا رفته و اثر ریزش باران را روی صخره ای مشاهده کرد. او از دیدن این منظره پند گرفت و گفت: “هرگز دل و روح من سختتر از این سنگ نیست. اگر قطرات دانش بسان آب باران در دل من ریزش کند، به طور مسلم اثر نیکوئی در روان من خواهد گذارد”.
او به شهر بازگشت و با شور زائدالوصفی مشغول تحصیل شد و بر اثر استقامت و پشتکار، یکی از نوابغ ادبیات عرب گردید. وی کتابی در علوم عربی انتشار داد که مدتها محور تدریس در دانشکدههای اسلامی بود. (1)
چشمه ساری از کوهساران سرازیر میشود و در مسیر راه به صخرهها و موانع زیادی برمی خورد که چه بسا ساعاتی از پیشروی آب جلوگیری کرده، و در برابر آن مقاومت سرسختانه نشان میدهند. آب با کند و کاو ریز ریز و پی گیر خود هر لحظه از نیروی موانع میکاهد و با باز کردن منافذ و دریچههای ریز راهی برای خود باز میکند. این مثل را که حقیقتی است قابل توجه، مرحوم ملک الشعرأ بهار به نظم در آورده است:
جدا شد یکی چشمه از کوهسار
به ره گشت ناگه بسنگی دچار
به نرمی چنین گفت با سنگ سخت
کرم کرده راهی ده ای نیکبخت
ولی سنگ چون خو گران بود سر
زدش سیلی و گفت دور ای پسر
نجنبیدم از سیل دریا گرای
که ای تو، که پیش تو جنبم ز جای
نشد چشمه از پاسخ سنگ سرد
به کندن در ایستاد و ابرام کرد
بسی کند و کارید و کوشش نمود
کزین سنگ خارا رهی برگشود
ز کوشش به هر چیز خواهی رسی
به هر چیز خواهی کماهی رسی
کسانی که مشغول کارهای اجتماعی هستند بیش از دیگران به صبر و حوصله و ثبات و استقامت نیازمندند و بدون بردباری هرگز گامی به پیش نخواهند برد.
یکی از فلاسفه انگلستان عقیده داشت که هیچ کس در انجام کاری ناتوان نیست. وی روزی با یک اسب سوار ماهر همسفر شد. در اثناء راه به دیوار کوتاهی رسیدند. سوارکار ماهر با یک ضربه بر اسب از بالای دیوار پرید. فیلسوف مزبور خواست همان کار را انجام دهد ولی موفق نشد و از اسب به زمین افتاد. از زمین برخاست و دومرتبه اسب را زد تا از روی دیوار به آن سوبپرد لکن باز از روی اسب افتاد. بار سوم بر اثر سعی و ثبات موفقیت به دست آورد.
اودوبون، حیوان شناس معروف آمریکا، دویست تصویر از پرندگان گوناگون را روی کاغذ ترسیم کرده و هنگام مسافرت همه را در صندوقی گذارده بود.در غیاب وی تمام اوراق طعمه موشها شده بود. وی موقعی که در صندوق را باز کرد، زحمات خود را بر باد دید. بسیار متأثر شد ولی در پرتو سعی و استقامت همه تصاویر را از نو ترسیم کرد.
یکی از دوستان کارلایل جلد اول تاریخ فرانسه را از وی عاریت گرفت و این نسخه منحصر بفرد در خانه. دوست وی براثر اشتباه خدمتگزار خانه طعمه آتش گردید. ولی او با صبر و استقامت کامل تمام کتاب را از نو نوشت.
هاروی، کاشف گردش خون در بدن، هشت سال مشغول آزمایش بود تا به نظریه خود یقین و اطمینان پیدا کرد. سپس آن را با دلائل ساده ابزار نمود. صدای مخالفت از هر طرف بلند شد. گروهی او را مجنون و دیوانه خواندند و دوستانش وی را ترک کردند. او با کمال ثبات و استواری به دفاع از عقیده خود پرداخت و اکنون کشف وی یکی از مس
صبر و شکیبائی و استقامت بردباری از شیوه مردان بزرگ و کامیاب جهان است. صبر شکیبائی که یک فضیلت عالی انسانی است گاهی با یک رذیله اخلاقی به نام سستی و تنبلی و دست روی دست گذاردن و تن به تقدیر و قضا دادن و زیر بار هر گونه تعدی و ستم رفتن اشتباه میشود. در صورتی که شکیبائی بردباری و استقامت و پشتکار، ضامن سعادت و کامیابی است، و بیحالی و بیعاری و سستی و تنبلی موجب تیره روزی و بدفرجامی. اکنون ما این دو حالت متضاد را با نقل مثالهای گوناگون از هم جدا میسازیم:
1- باغبانی میخواهد در داخل باغ چمن و گلستانی داشته باشد که بوی گلها شامه واردین را معطر کند و الوان مختلف گلها چشمها را خیره سازد و به محیط باغ صفای مخصوصی بخشد. باغبانی که چنین آرزوئی را در سر میپروراند باید در طریق آرزوی خود تن به کار داده، سوز گرما و سرما را بر خود هموار سازد. با نیش خار همدم گردد و وقت و بیوقت به باغ سرکشی کند. ما این گونه تحمل رنج را برای هدف عالی صبر و شکیبائی مینامیم.
3- بازرگانی که در طلب سود و بالا بردن سطح ثروت خویش است باید رنج سفر دریائی و زمینی و هوائی را تحمل کند. دانشجوئی که میخواهد بهترین نمره را بیاورد و سیاستمداری که میخواهد قلوب ملت را متوجه خویش سازد، باید با استقامت زائدالوصفی مقدمات کار و عقیده خود را انجام دهد. اینجاست که حافظ شیرازی میگوید:
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند
بر اثر صبر نوبت ظفر آید
ممکن است تصور شود که این عامل پیروزی به نام استقامت پشکار باید در دومین رمز موفقیت که به نام کار و کوشش گذشت ادغام گردد. در صورتی که چنین نیست. چه بسا افرادی در آغاز کار روح کار و کوشش دارند ولی موقعی که به شدائد و سختیها بر میخورند فوق العاده ناتوان میشوند. لذا باید بردباری را پشتوانه کار و کوشش شمرد و انگیزه ای برای ادامه کار دانست.
موفقیتها یکنواخت نیست، دیر و زود دارد، هرگز نبایست انتظار داشت در همه کارها یکنواخت و یکزمان موفق گردیم. وضع کارها با هم فرق دارد، چه بسا کارهای آسانی در شرائط پیچیده ای قرار میگیرند. وانگهی استعداد و شایستگی یکسان باشند، ولی هوش و درک آنها از نظر درجه و شدت و ضعف با هم فرق داشته باشد. چه بسا ممکن است یک نفر کاری را در ظرف یک سال بیاموزد و مشکلات آن را در همان مدت برطرف سازد.این دلیل آن نیست که همه بایست آن را در همان مدت بیاموزند.
می گویند: جرج استفن، مهندسی که معروف به “پدر راه آهنها” گردید، در کسب دانش بکندی پیش میرفت ولی اولین لکوموتیو جهان به دست او ساخته شد و نخستین قطار مسافربری را او در سال 1825 میلادی به راه انداخت.
دانشمندان میگویند دو نوع نبوغ وجود دارد: نبوغ دیررس و نبوغ زودرس. و صفحات زندگانی نوابغ جهان گواه قطعی بر این تقسیم است.
ما نیز میگوئیم کامیابی دو جور است: کامیابی نزدیک، و کامیابی دور. به علت دیر شدن کامیابی نباید دست از کار کشید و موفقیت را محال و ممتنع دانست.
ابوجعرانه، دانشمند و عالم بزرگ اسلامی، به ثبات و استقامت معروف است. وی که درس استقامت را از یک حشره به نام جعرانه فرا گرفته است میگوید:
در مسجد جامع دمشق کنار ستون صافی نشسته بودم که دیدم این حشره قصد دارد روی آن سنگ صاف بالا برود و بالای ستون کنار چراغی بنشیند. من از اول شب تا نزدیکیهای صبح در کنار آن ستون نشسته بودم و در بالا رفتن این جانور دقت میکردم. دیدم 700 بار از روی زمین تا میانه ستون بالا رفت و در اثنا شکست خورده، به روی زمین افتاد؛ زیرا آن ستون صاف بود و پای او را روی آن قرار نمیگرفت و در وسط میلغزید.
از تصمیم و اراده آهنین این حشره فوق العاده در تعجب فرو ماندم. برخاستم وضو ساختم و نماز خواندم. بعد نگاهی به آن حشره کردم و دیدم بر اثر استقامت شاهد مقصود را در آغوش کشیده و کنار آن چراغ نشسته است.
پافشاری و استقامت میخ
سزد ار عبرت بشر گردد
بر سرش هر چه بیشتر کوبی
پافشاریش بیشتر گردد
دموستن از سخنوران بزرگ آمریکاست. او در فن خطابه پی در پی با شکست روبرو میشد و زبانش میگرفت. و برای تکمیل فن خطابه، در زیر زمین، به تمرین میپرداخت.
گاهی با تراشیدن نصف سر و صورت، قیافه خنده آوری پیدا میکرد، و بدین وسیله مجبور میشد، ماهها در خانه بماند، و مشغول تمرین خطابه گردد.
سرگذشت سکاکی دانشمند قرن هفتم هجری بسیار جالب است. وی در سی سالگی تحصیل را آغاز نمود. با اینکه آموزگار او از موفقیت وی مأیوس بود، او با شور و پشتکار عجیبی مشغول تحصیل شد.
آموزگار برای درک هوش و زمینه فهم وی مسأله ساده ای را طرح کرد و آن یک مسأله از فقه شافعی بود که پوست سگ با دباغی پاک میشود. و استاد آن را چنین مطرح ساخت: “پوست سگ با دباغی پاک میشود.” سکاکی آن را زیاد تکرار کرد و با شور و شوق آماده درس پس دادن بود.
فردای آن روز معلم در میان انبوهی از شاگردان از سکاکی پرسید که مسئله دیروز چه بود؟ سکاکی ناگهان گفت: “سگ گفت پوست استاد با دباغی پاک میشود.” در این لحظه شلیک خنده شاگردان و معلم بلند شد. ولی روح آن نوآموز سالمند به اندازهای توانا بود که از این عدم موفقیت در امتحان شکست نخورد و ده سال تمام در این راه گام زد. ولی به علت بالا بودن سن، تحصیل او رضایتبخش نبود.
روزی برای حفظ درس به صحرا رفته و اثر ریزش باران را روی صخره ای مشاهده کرد. او از دیدن این منظره پند گرفت و گفت: “هرگز دل و روح من سختتر از این سنگ نیست. اگر قطرات دانش بسان آب باران در دل من ریزش کند، به طور مسلم اثر نیکوئی در روان من خواهد گذارد”.
او به شهر بازگشت و با شور زائدالوصفی مشغول تحصیل شد و بر اثر استقامت و پشتکار، یکی از نوابغ ادبیات عرب گردید. وی کتابی در علوم عربی انتشار داد که مدتها محور تدریس در دانشکدههای اسلامی بود. (1)
چشمه ساری از کوهساران سرازیر میشود و در مسیر راه به صخرهها و موانع زیادی برمی خورد که چه بسا ساعاتی از پیشروی آب جلوگیری کرده، و در برابر آن مقاومت سرسختانه نشان میدهند. آب با کند و کاو ریز ریز و پی گیر خود هر لحظه از نیروی موانع میکاهد و با باز کردن منافذ و دریچههای ریز راهی برای خود باز میکند. این مثل را که حقیقتی است قابل توجه، مرحوم ملک الشعرأ بهار به نظم در آورده است:
جدا شد یکی چشمه از کوهسار
به ره گشت ناگه بسنگی دچار
به نرمی چنین گفت با سنگ سخت
کرم کرده راهی ده ای نیکبخت
ولی سنگ چون خو گران بود سر
زدش سیلی و گفت دور ای پسر
نجنبیدم از سیل دریا گرای
که ای تو، که پیش تو جنبم ز جای
نشد چشمه از پاسخ سنگ سرد
به کندن در ایستاد و ابرام کرد
بسی کند و کارید و کوشش نمود
کزین سنگ خارا رهی برگشود
ز کوشش به هر چیز خواهی رسی
به هر چیز خواهی کماهی رسی
کسانی که مشغول کارهای اجتماعی هستند بیش از دیگران به صبر و حوصله و ثبات و استقامت نیازمندند و بدون بردباری هرگز گامی به پیش نخواهند برد.
یکی از فلاسفه انگلستان عقیده داشت که هیچ کس در انجام کاری ناتوان نیست. وی روزی با یک اسب سوار ماهر همسفر شد. در اثناء راه به دیوار کوتاهی رسیدند. سوارکار ماهر با یک ضربه بر اسب از بالای دیوار پرید. فیلسوف مزبور خواست همان کار را انجام دهد ولی موفق نشد و از اسب به زمین افتاد. از زمین برخاست و دومرتبه اسب را زد تا از روی دیوار به آن سوبپرد لکن باز از روی اسب افتاد. بار سوم بر اثر سعی و ثبات موفقیت به دست آورد.
اودوبون، حیوان شناس معروف آمریکا، دویست تصویر از پرندگان گوناگون را روی کاغذ ترسیم کرده و هنگام مسافرت همه را در صندوقی گذارده بود.در غیاب وی تمام اوراق طعمه موشها شده بود. وی موقعی که در صندوق را باز کرد، زحمات خود را بر باد دید. بسیار متأثر شد ولی در پرتو سعی و استقامت همه تصاویر را از نو ترسیم کرد.
یکی از دوستان کارلایل جلد اول تاریخ فرانسه را از وی عاریت گرفت و این نسخه منحصر بفرد در خانه. دوست وی براثر اشتباه خدمتگزار خانه طعمه آتش گردید. ولی او با صبر و استقامت کامل تمام کتاب را از نو نوشت.
هاروی، کاشف گردش خون در بدن، هشت سال مشغول آزمایش بود تا به نظریه خود یقین و اطمینان پیدا کرد. سپس آن را با دلائل ساده ابزار نمود. صدای مخالفت از هر طرف بلند شد. گروهی او را مجنون و دیوانه خواندند و دوستانش وی را ترک کردند. او با کمال ثبات و استواری به دفاع از عقیده خود پرداخت و اکنون کشف وی یکی از لمات علوم طبیعی است.
وبلاگت قشنگه
.
.
.
.
پشتکارت خوبه
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
بود